loading...

ذهن زیبا

 روانشناسی در مورد اینکه شرکاء با توجه به وفاداری که از یکدیگر انتظار دارند ، مکلف به برقراری رابطه جنسی با شرکای خود بودند ، گفت: اگر افراد نیازهایی داشته باشند که در خارج از رابطه راضی نباشند ، برای آنها منطقی است که انتظار داشته باشند این نیازها در داخل برآورده شوند ارتباط اما در عین حال ، به راحتی قابل درک نیستیم که به مردم بگوییم که باید در یک رابطه کارهایی انجام دهند ، حتی یک مؤلفه به طور کلی پذیرفته شده از یک رابطه متعهد بزرگسالان مانند روابط جنسی. در پایان ، من به دلیل درگیری بین مسئولیت های مبهم تعریف شده شرکا در یک رابطه و استقلال شخصی آنها ، به خصوص در مورد فعالیت جنسی ، نمی توانم به هیچ وجه جواب قطعی بدهم.


 اما این پست با این سؤال پایان یافت که ما اکنون به آن خواهیم پرداخت: آیا عدم وجود رابطه جنسی در رابطه موجب خیانت می شود؟
 حتی برای کسانی که جواب مثبت می دهند ، قبل از انجام این نتیجه گیری مواردی وجود دارد که باید در مورد آنها فکر کنند. برای اولین بار ، این خطر وجود دارد که دلالت کند که هر شکافی در فعالیت جنسی در رابطه خیانت را توجیه می کند ، که ممکن است برای بعضی از افراد اینگونه بیان شود که می توانند اولین باری باشند که شریک زندگی خود گفت: "توانایی برقراری رابطه را ندارد". آیا باید تعهد خود را برآورده کردن نیازهای جنسی شریک زندگی تأیید کرد.
 لطفاً اعتماد كنید كه من این سؤال را به راحتی نپرسیدم: من فکر می کنم اختلاف نظر جدی در این مورد وجود داشته باشد و آن اختلاف نظر را به طور چشمگیری پیچیده می کند. شاید ما باید بپرسیم: اینکه فرد نیازهای جنسی خود را برآورده کند ، چه معنایی دارد؟ برای پاسخ به این مسئله ، ترسیم موازی دیگری با تقلب مفید خواهد بود. در یک پست قبلی ، من نوشتم که تقلب در یک رابطه به معنای آنچه هرکدام از شرکا فکر می کنند معنی دارد است.
 اگر دوست پسرتان وقتی با مرد دیگری متن می نویسید ناراحت است ، یا دوست دختر شما هنگام ناهارهای کاری با دستیار خود دوست ندارد آن را دوست داشته باشید ، این باید به عنوان تقلب حساب شود زیرا هیچ کس نباید در روابطی باشد که یک شریک زندگی به طریقی در آن عمل کند. که شریک دیگر آن را رد می کند. در پاسخ به سؤال فوق ، در مورد میزان و نوع جنسی که نیازهای فرد را برآورده می کند ، آیا باید همان استدلال را اعمال کنیم؟ آیا می توانیم بگوییم هر شخصی احساس کند به او احتیاج دارد همان چیزی است که آن شخص باید از شریک زندگی خود انتظار داشته باشد؟
 من می گویم بله: هر شریک زندگی لیاقت خود را در روابط برقرار می کند و نیازهای خود را برآورده می کند ، هر چه ممکن باشد - به ویژه هنگامی که این نیازها در خارج از رابطه برآورده نشود. اگر هر دو نفر نیازهای اساسی خود را نداشته باشند و خواسته هایشان راضی شوند ، در روابط مشکلی ایجاد می شود ، چه نتیجه ای باشد و چه دلیل آن نیازهای ناامید کننده. اما فکر نمی کنم تعریف نیازها مسئله واقعی در اینجا باشد. سوال اصلی ما این بود: اگر شریک زندگی در روابط خود راضی نیست ، آیا این امر نقض قوانین آن رابطه را با خیانت توجیه می کند؟ هرچه رابطه جنسی ناکافی برای هر شخص خاص باشد - حتی اگر این مسئله را خیانت به تعهد شریک زندگی خود بدانیم - واقعیت این است که خیانت فقط آن را بدتر می کند. ("دو اشتباه" و همه.) علاوه بر این ، خیانت شخص ثالثی را به وجود می آورد که مشکلی بین دو نفر است ، و این ممکن است تنها مشکلاتی را که در وهله اول منجر به خراب شدن رابطه می شود ، تشدید کند.  
ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : شنبه 11 آبان 1398 زمان : 16:00 بازدید : 28 نویسنده : ذهن زیبا
‌اینکه تجربه شما تا حد زیادی به اشیاء مادی و موضوعات ذهنی بستگی دارد که شما می توانید به آنها توجه کنید یا از آن چشم پوشی کنید ، یک تصور تخیلی نیست بلکه یک واقعیت فیزیولوژیکی است. هنگامی که روی یک علامت توقف یا غزل ،یک عطر یا نوک بازار سهام تمرکز می کنید ، مغز شما "هدف" آن را ثبت می کند ، این امر باعث می شود تا روی رفتار شما تأثیر بگذارد. در مقابل ، مواردی که در تمام طول روز ، شما به طور انتخابی به چیزی توجه می کنید ، و خیلی بیشتر از آنچه ممکن است گمان کنید ، می توانید مسئولیت این فرایند را به خوبی به عهده بگیرید. در واقع ، توانایی شما برای تمرکز روی این امر و سرکوب کردن آن ، کلید کنترل تجربه و در نهایت رفاه شماست. به هر حال توجه چیست؟ توجه معمولاً به عنوان "تمرکز قدرتهای ذهنی" یا "جهت یا کاربرد ذهن در هر موضوع حس یا فکر" درک می شود. اما اخیراً ، همگرایی نادر از بینش اعصاب و روان شناسی و روانشناسی حاکی از تغییر پارادایم در نحوه تفکر در مورد این لیزر جمجمه و نقش آن در رفتار: افکار ، احساسات و اعمال است. مانند انگشتان اشاره به ماه ، رشته های متنوع دیگر از مردم شناسی تا آموزش ، اقتصاد رفتاری تا مشاوره خانواده نیز به همین ترتیب نشان می دهند که مدیریت ماهرانه توجه ، صرفاً زندگی خوب و کلید اصلی بهبود تقریبا هر جنبه از تجربه شماست ، از خلق و خوی به بهره وری در روابط عاطفی و اجتماعی افراد. اگر می توانستید به سالهای گذشته خود به عقب نگاه کنید ، می بینید که زندگی شما از آنچه به آن توجه کرده اید و آنچه که شما به آن توجه نکرده اید تغییر یافته است. شما آن را از منظره ها و صداها ، افکار و احساسات بیشماری که می توانستید روی آن ها تمرکز کنید، مشاهده می کردید، تعداد معدودی را انتخاب می کردید ، که همان چیزی می شد که با اطمینان از آن به عنوان "واقعیت" یاد می کنید. شما همچنین از این واقعیت متحیر می شوید. اگر به چیزهای دیگر توجه کرده باشید ، واقعیت و زندگی شما بسیار متفاوت خواهد بود ا این بسیار شبیه به ذهن آگاهی است، در مسیر صحیح هستید. و هیچ کس بهتر از شرلوک هولمز یادگیری و توجه ندارد. بنابراین نکته اصلی این است که به چه چیزی باید توجه کنید؟ مثبت باربارا فردریکسون ، روانشناس دانشگاه کارولینای شمالی در چاپل هیل بیان می کند که : توجه به احساسات مثبت به معنای واقعی کلمه جهان شما را گسترش می دهد ، در حالی که تمرکز روی احساسات منفی آن را خرد می کند - واقعیتی که پیامدهای مهمی برای تجربه روزانه شما دارد (شما می توانید آنچه را که بر آن تمرکز می کنید کنترل کنید) در مورد این ایده که توانایی تمرکز بر روی این امر به جای آن به شما امکان می دهد تا تجربه و رفاه خود را کنترل کنید.روانشانسی به نام مارتین پن در مورد اهمیت توجه می گوید که: (توانایی کنترل آن به شما قدرت زیادی می بخشد ، زیرا می دانید که لازم نیست روی احساسات منفی ایجاد شده تمرکز کنید) کانمن در پایان بحث در مورد توجه و تصمیم گیری ، در مورد تحقیقات اظهار داشت که افراد مسن بیشتر با شخصی که باتجربه است ارتباط برقرار می کنند ،توجه نداشتن باعث می شود که تمایل کمی توجه به دلخوشی های روزمره داشته باشد، مانند نورهای خورشید که روی آب یا موسیقی می چرخند. همیشه به شکل جسورانه ای به بیرون از پنجره نگاه کنید. همانطور که بسیاری از سخنان مبهم آزار دهنده مانند "وقتی زندگی به شما لیمویی می دهد ، لیموناد درست می کنید" اثبات می شود ، ایده ترمیم تعادل عاطفی با تمرکز مجدد بر روی یک مسئله به روشی دیگر چیز جدیدی نیست. این تحقیق چشمگیر چیست که به طور فزاینده نشان می دهد که اصرار پولینانا برای "نگاه به سمت روشن" ، حتی در شرایط سخت ، یک پیش بینی کننده قدرتمند برای زندگی طولانی تر ، شادتر و سالم تر است. تحقیقات در مورد ارزیابی به اصطلاح شناختی احساسات ، که توسط روانشناسان ماگدا آرنولد و ریچارد لازاروس پیشگام شده اند ، تأیید می کنند که آنچه برای شما اتفاق می افتد ، از کولاک تا بارداری گرفته تا انتقال شغل ، برای رفاه شما از اهمیت کمتری برخوردار است. پاسخ به آن از آنجا که واکنش شما به هر رویدادی حداقل تا حدودی موضوع تفسیر است ، جنبه هایی که بر آنها تمرکز می کنید تبدیل به چیزی می شوند که روانشناس UNC ، باربارا فردریکسون ، "نقاط اهرم" برای یک تنظیم ساده توجه و نگرشی می نامد که به عنوان "دکمه تنظیم مجدد" احساسی عمل می کند. او می گوید ، شما می خواهید احساس بدی بدست آورید ، "به نظر می رسد تمرکز روی چیز مثبت سریعترین راه برای بیرون آوردن احساسات ناخواسته است." این به این معنا نیست که وقتی اتفاق ناراحت کننده ای رخ دهد ، بلافاصله سعی می کنید خود را مجبور کنید که "خوشحال باشید". ابتدا فردریکسون می گوید ، " است احساس می کنید. سپس توجه خود را به بعضی از عناصر وضعیت هدایت می کنید که امور را در یک نور مفید تر چیدمان می کنید. بعد از یک ضربه بزرگ بر سر تقسیم عادلانه مشاغل خانگی ، به جای ادامه دادن تمرکز بر خودخواهی و لجبازی شریک زندگی تان ، ممکن است روی این واقعیت تمرکز کنید که حداقل یک درگیری وحشیانه پخش شده است ، که اولین قدم برای حل راه حل است. مشکل ، و به روحیه بهبود یافته شما. جالب است که ، افرادی که افسرده و هستند - قادر به احساس لذت نیستند - با استفاده از این تاکتیک عزت نفس محترمانه توجه ویژه ای دارند. این دشواری به فردریکسون نشان می دهد که آنها از کمبود خوشبختی رنج می برند و نه غم و اندوه: "به نظر می رسد که سیستم های عاطفی مثبت شخص از بین رفته اند یا غیرفعال شده اند.
نظرات (0) تاریخ : پنجشنبه 09 آبان 1398 زمان : 16:00 بازدید : 29 نویسنده : ذهن زیبا
بسیاری از مردم با ترس ترک شدن از سمت اطرافیانشان رشد می کنند. برخی از این ترسها تقریباً در طول زندگی دچار این ترس های بزرگتری شده اند. آنها نگران هستند که توسط همسالان ، شرکا ، مدارس ، شرکتها یا کل محافل اجتماعی رد شوند.
برای بسیاری دیگر، این ترسها تا زمانی که به یک رابطه عاشقانه وارد نشوند، به طور کامل تحقق نمی یابند. همه چیز به طور هموار پیش خواهد رفت و ناگهان ، آنها در احساس نا امنی غرق شدن می شوند و می ترسند که از شریک زندگی خود فاصله بگیرد ، نادیده و یا آنها را ترک کنند.
 همه این ترس را در سطوح مختلف تجربه می شوند بیشتر اوقات با اضطراب شدید همراه شود به افکار طرد ارتباط برقرار کنیم ممکن است ما از تاریخ اول دور تا شریک طولانی مدت که به نظر پریشانی و در دسترس نباشد ، راهپیمایی شویم.
در موارد شدید ، افراد ممکن است با "اتوفوبی" ، ترس قاطع از تنها بودن یا منزوی شدن ، که در آن خودشان را نادیده گرفته می شوند ، درک کنند یا حتی وقتی با شخص دیگری هم هستند ، بی توجه باشند. آنها همچنین ممکن است ترس از ترس رها شدن را تجربه کنند ، که با وابستگی شدید به دیگران از علائم آن باشد و معمولاً در بین افراد مبتلا به اختلالات شخصیت مرزی مشاهده می شود میزان مواجهه فرد با این ترس می تواند نحوه زندگی خود را شکل دهد و روابط خود را تجربه کند.
با این حال ، روش های موثری وجود دارد که مردم بتوانند امنیت بیشتری را در درون خود ایجاد کنند و بر ترس از ترك شدن غلبه کنند. آنها می توانند با فهمیدن این ترس از کجا شروع کند. چگونه و چرا توسعه می یابد؟ در زندگی فعلی من چه تاثیری بر من دارد؟ راهکارهای مقابله با اضطراب ناشی از چیست؟ چگونه می توانم مقاومت بیشتری داشته باشم و ترس کمتری را در مورد روابط تجربه کنم؟ ترس از ترک شدن از کجا می آید؟ به عنوان مثال كودكان، افراد ممكن است ضررها ، رد كردنها يا آسيب هاي واقعي را تجربه كنند كه باعث مي شود آنها نسبت به دنيا ناامن و بي اعتماد باشند.

این ضررها و آسیب ها می تواند مانند مرگ یک دوست ، بی توجهی یا سوء استفاده عاطفی و جسمی چشمگیر باشد. با این وجود ، در تعامل روزمره والدین و فرزندان نیز می توانند در سطح بسیار کمتری رخ دهند. برای اینکه احساس امنیت کنند ، کودکان باید هنگام ناراحتی احساس امنیت کنند ، دیده شوند و آرام شوند. با این حال ، گفته می شود که حتی بهترین والدین فقط در حدود 30 درصد از زمان به طور کامل در کنار فرزندان خود قرار می گیرند. کاوش در الگوهای پیوستگی اولیه آنها می تواند بینش افراد را در مورد ترس های خود در مورد ترک و رد آنها ارائه دهد. دانستن اینکه چگونه والدینشان با آنها ارتباط دارند و اینکه آیا آنها یک رابطه دلسوز را در مقابل یک ناامن تجربه کرده اند ، می تواند به مردم سرنخ هایی برای نحوه مشاهده روابط در زمان حال بدهد.


منبع 

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : دوشنبه 06 آبان 1398 زمان : 16:00 بازدید : 19 نویسنده : ذهن زیبا

1- تقلب کردن(خیانت کردن)  

چشم سرگردان یک چیز است. اما اگر فکر می کنید شریک زندگی تان تقلب می کند ، یا اگر علائمی را از قبل مشاهده کرده اید که دال بر اسن موضوع است ، فرار کنید و خود را نجات دهید. 

 روانشناس و مجری رادیو ، دکتر جوشوا کلاپوو ، به بوستل گفت: "خیانت به طور معمول یکی از مخرب ترین عوامل یک رابطه عاطفی است و باعث بروزمشکلات عمده ای خواهد شد. خیانت را نمی‌توان جزو بزرگترین مشکل ها دانست، اما واقعیت این است که ریشه اعتماد و احترام را می‌خشکاند، و این چیزی نیست که بسیاری از افراد به طرز جادویی بتوانند در مورد خود تغییر دهند ، مگر اینکه به شما نشان دهند که واقعاً متعهد هستند و تلاش برای رفع آن می‌کنند. 


 2- پنهان کردن مسائل مالی افزایش خرج در چند ماه اول غیر معمول نیست

مردم می خواهند برداشت اول خوبی در پارتنر خود ایجاد کنند ، و احتمالاً در اولین روز خود در مورد مسائل مالی صحبت نمی کنید. اما این بدان معنی نیست که مخفی کردن این قسمت از خود برای همیشه درست باشد. اگر شما یا شریک زندگی تان بدهی ، عادت بد خرج کردن یا نمره اعتباری ضعیف دارید - فقط برای نامگذاری چند موضوع مالی - ناامید خواهید شد که به یکدیگر اطلاع دهید.

مربی تاد بورخالتر ، به بوستل می گوید: "این مسائل همیشه در بعضی مقاطع وجود دارد. "امانتی که از دست می رود باعث بی اعتمادی در مناطق دیگر می شود." 

 3. مسائل مربوط به اعتماد  

صحبت از مسائل مربوط به اعتماد ، هنگامی که اعتماد به نفس شکسته شود ، بازگرداندن آن بسیار دشوار است. و دلیل آن این است که "اعتماد پایه و اساس همه روابط است." او می گوید ، بنابراین حتی اگر چیزی در ابتدا کوچک به نظر برسد ، می تواند رشد و گسترش یابد و با گذشت زمان بدتر شود.  

در حالی که ممکن است برای ایجاد یک رابطه امن مدتی طول بکشد ، به خیانتهای کوچک اعتماد در اوایل رابطه توجه کنید. اگر به نظر می رسد مانند یک الگو درون فرد است ، ممکن است در آینده هم درون او باقی بماند به همین خاطر لازم است تا در همان دوران اول رابطه به تمام این مسائل دقت شود. 

 4- استدلال ناکارآمد 

با گذشت زمان ، مسائل ارتباطی می توانند بدتر شوند. و همین مورد در مورد سبک های استدلال ناکارآمد نیز صادق است، کارشناس روابط و بنیانگذار ، به بوستل گفت: "زوجین به مهارت های ارتباطی خوبی نیاز دارند و این به خصوص در هنگام درگیری صادق است." "اگر در مراحل اولیه روابط خود این کار را به درستی انجام ندهید ، همچنان که زندگی پیچیده تر و چالش برانگیزتر خواهد شد، در طول دوره روابط عاطفی خود همچنان یک مشکل باقی خواهد ماند." اگر اتفاقی بیفتد که در حال درک یکدیگر نیستید ، یا چشم به چشم می بینید ، آن را مورد توجه یکدیگر قرار دهید. این ممکن است به شما کمک کند تا به روشی سالم تر بحث کنید ، بنابراین همه چیز به سمت جلو مشکل آفرین ترنمی شود. در حالی که همیشه می توان روی عادت های بد کار کرد ، این را بخاطر بسپار که برخی از مسائل با گذشت زمان می توانند بدتر شوند و به خصوص اگر به الگویی تبدیل شوند. هرچه زودتر متوجه این اشتباهات شوید و شروع به ایجاد تغییر کنید ، رابطه شما بهتر خواهد شد.

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : شنبه 04 آبان 1398 زمان : 16:00 بازدید : 22 نویسنده : ذهن زیبا

هنگام پرداختن به بحث با یک همکار ، این کلمات مهم هستند. 

بعضی اوقات ، صرف نظر از اینکه اهداف شما چقدر خوب است ، آنچه می گویید می تواند همکار شما را بیشتر ناراحت کند و فقط موضوع و بحثی را بدتر کند. در موارد دیگر ممکن است حرف دقیقی را بزنید که به شخص کمک می کند از حالت جوش آوردن به سمت خنک شدن تغییر مسیر دهد. بنابراین ، هنگامی که از نحوه برخورد با شما در یک جلسه خوشحال نیستید ، مثلاً - چگونه می توانید کلمات خود را انتخاب کنید. با دقت؟ برای کمک به پاسخ دادن به این سؤال ، با لیندا هیل ، والاس برت دونام ، استاد مدیریت بازرگانی در دانشکده بازرگانی هاروارد و رئیس دانشکده ابتکار رهبری صحبت کردم.

 او همچنین نویسنده نویسنده جمعی نبوغ: هنر و تمرین پیشرو نوآوری و رئیس بودن است: سه مورد برای تبدیل شدن به یک رهبر بزرگ. هیل توضیح داد كه كلماتی كه ما در تقابل ب افراد در روابط عاطفی و یا اجتماعی خود استفاده می كنیم می تواند به سه دلیل ما را دچار دردسر كند: ، معمولاً وقتی احساسات وجود دارند ، مخاطرات زیاد هستند.

 او می گوید: "درگیری ، معمولاً احساسات منفی درگیر هستند و اکثر ما از این نوع احساسات راحت نیستیم." ناراحتی ما می تواند ما باعث می‌شود که به سخنان خود بی اهمیت باشد در مرحله اول و بدون تفکر آنهارا بیان کنیم یا چیزهایی را که منظورمان منظور نیست بگوییم. 

 دلیل دوم دلیل بعدی این است که ما اغلب اشتباه می گوییم این است که غرایز اول ما معمولاً خاموش است. در واقع ، این اغلب کلماتی است که با آنها بیان می کنیم ، ما را دچار این دردسر می کنند. او می گوید: "به این دلیل است که ما اغلب به این مسئله می پردازیم که چه کسی درست است یا چه کسی اشتباه است." ما به جای تلاش برای درک آنچه واقعاً در یک اختلاف نظر اتفاق می افتد ، از موضع خود دفاع می کنیم. هیل اذعان می کند که طبیعی است که از نظر دفاعی و حتی سرزنش شخص دیگری ، اما گفتن "شما اشتباه می کنید" یا "بگذارید به شما بگویم که من درست هستم" باعث بدتر شدن مسائل خواهد شد. ما اغلب می دانیم که چرا درست است. بگذارید این کار برود و بر تلاش برای حل و فصل مناقشه متمرکز شود.

  سوم اغلب بین آنچه که منظورمان را وقتی می گوییم و شخص دیگر می شنود ، اشتباه است. هیل می گوید: "مهم نیست که هدف شما محترم باشد اگر تأثیر شما نباشد". اکثر مردم از آنچه می خواستند بگویند بسیار آگاه هستند اما کمتر به آنچه شخص دیگر شنیده یا چگونه آن را تفسیر کرده اند ، دقت می‌کنند. بنابراین چگونه می توانید از این تله ها جلوگیری کنید؟ هیل می گوید همیشه آسان نیست اما با رعایت چند قانون شلیک ، به جای تحریک کردن ، شانس بهتری برای حل مناقشه خواهید داشت: هیچی نگو او می گوید: "اگر سطح عاطفی شما زیاد است ، اولین کار شما بیرون کشیدن برخی از احساسات است." 

"غالباً این به معنای نشستن عقب و اجازه دادن به کسی است که در حال صحبت است هیل می گوید ، مشکل این است که ما اغلب مردم را متوقف می کنیم قبل از اینکه آنها به اندازه کافی احساسات را بدست آورند. "عقب نگه دارید و بگذارید قطعه خود را بگوید. شما لازم نیست با آن موافقت کنید ، اما گوش دهید ، "او می گوید. در حالی که شما این کار را انجام می دهید ، ممکن است کاملاً ساکت باشید و یا ممکن است نشان دهید که با استفاده از عباراتی مانند "من آن را دریافت می کنم" یا "می فهمم" را گوش می کنید. "از گفتن هر چیزی که احساس یا سرزنش را به شما منتقل کند ، مانند" آرام باش "خودداری کنید. یا "آنچه شما باید درک کنید" است. اگر بتوانید این کار را به طور مؤثر و بدون قضاوت انجام دهید ، به زودی می توانید مکالمه ای پربار داشته باشید.

 سوال بپرس

 هیل می گوید بهتر است سؤال بپرسید تا اظهارات. به جای فکر کردن در مورد آنچه می خواهید بگویید ، آنچه را که می خواهید یاد بگیرید ، در نظر بگیرید. این به شما کمک می کند تا به علت اصلی درگیری برسید و برای حل آن اقدام کنید. می توانید از این سؤالاتی بپرسید ، "چرا این مسئله شما را ناراحت کرد؟" یا "این وضعیت را چگونه می بینید؟" از عباراتی استفاده کنید که باعث می شود شما در گفتگوهای واقعی پذیراتر شوند. هنگامی که دیدگاه شخص مقابل را شنیدید ، هیل به شما پیشنهاد می دهد که متن را بیان کنید و بپرسید ، "فکر می کنم شما گفتید ، من آن را درست کردم؟ بخشی از خود را داشته باشید. چنین کاری نکنید که فقط یک دیدگاه از مشکل موجود باشد. "شما نیاز به درک خود دارید. هیل می گوید جملات را با "من شما نیستم" شروع کنید. این به شخص دیگری کمک می کند تا دیدگاه شما را ببیند و درک کند که شما سعی نمی کنید آنها را به دلیل مشکل مقصر بدانید. به جای گفتن "شما باید ناراحت باشید" ، سعی کنید "من احساس ناراحتی می کنم." احساسات را به افراد دیگر نسبت ندهید. این فقط آنها را عصبانی می کند. 



ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : سه شنبه 30 مهر 1398 زمان : 16:00 بازدید : 26 نویسنده : ذهن زیبا
طرحواره درمانی طرحواره درمانی چیست؟ (یا به عبارت صحیح تر ، شناخت درمانی متمایز از طرحواره) یک رویکرد یکپارچه برای درمان است که بهترین جنبه های درمانی شناختی-رفتاری ، تجربی ، بین فردی و روانکاوی را در یک مدل واحد ترکیب می کند. نتایج چشمگیری را در کمک به افراد برای تغییر الگوهای منفی ("ناسازگار") که مدتها با آنها زندگی کرده اند ، نشان داده است ، حتی اگر سایر روشها و کوششهایی که قبلاً انجام داده اند تا حد زیادی ناموفق بوده اند. مدل توسط دکتر جف یانگ تهیه شده است ، که در ابتدا با دکتر آرون بک ، بنیانگذار شناخت درمانی ، از نزدیک همکاری داشت. دکتر جوان و همکارانش ضمن معالجه مراجعین در مرکز شناخت درمانی دانشگاه پنسیلوانیا ، بخشی از افرادی را که در بهره گیری از روش استاندارد مشکل داشتند ، شناسایی کردند. وی کشف کرد که این افراد به طور معمول دارای الگوهای یا مضامین طولانی مدت در تفکر ، احساس و رفتار / مقابله هستند که به مداخله دیگری نیاز دارد. توجه دکتر جوان به روشهایی برای کمک به بیماران برای رسیدگی و اصلاح این الگوهای یا مضامین عمیق تر ، که به عنوان "طرحواره" یا "نجات" نیز شناخته می شود ، روی آورد. طرحواره هایی که در درمان هدف قرار می گیرند الگوهای ماندگار و خود انگیزی هستند که به طور معمول در اوایل زندگی شروع می شوند. این الگوها متشکل از افکار و احساسات منفی / ناکارآمد ، تکرار و شرح داده شده است ، و موانعی برای رسیدن به اهداف و برآورده کردن نیازهای فرد ایجاد می کند. برخی از نمونه های باورهای طرحواره عبارتند از: "من غیرقابل تحمل هستم" ، "من یک شکست هستم" ، "مردم به من اهمیتی نمی دهند" ، "من مهم نیستم" ، "اتفاق بدی می افتد". مردم مرا ترک خواهند کرد ، "" من هرگز نیازهایم را برآورده نمی کنم "،" من هرگز به اندازه کافی خوب نخواهم شد "و غیره. اگرچه طرحواره ها معمولاً در اوایل زندگی (در دوران کودکی یا بزرگسالی) ایجاد می شوند ، اما در بزرگسالی نیز می توانند بعداً شکل بگیرند. این طرحواره ها از طریق رفتاری از طریق سبک های مقابله با حفظ طرحواره ، اجتناب از طرحواره و جبران طرحواره تداوم می یابند. مدل درمانی به منظور کمک به فرد برای شکستن این الگوهای منفی تفکر ، احساس و رفتار ، که اغلب بسیار سرسخت هستند ، طراحی شده است و گزینه های سالم تری برای جایگزینی آنها ایجاد کرده است. درمان مبتنی بر طرحواره شامل سه مرحله است: مرحله اول: مرحله ارزیابی است که در آن طرحها در جلسات اولیه مشخص می شوند. ممکن است از پرسشنامه‌ها نیز استفاده شود تا تصویری شفاف از الگوهای مختلف موجود در آن به دست آید مرحله دوم: آگاهی عاطفی و مرحله تجربی است ، که در آن بیماران با این طرح ها در تماس هستند و یاد می گیرند که چگونه هنگام زندگی در روز فعالیت خود ، آنها را تشخیص دهند. مرحله سوم: مرحله تغییر رفتاری به کانون توجه تبدیل می شود که در طی آن مشتری به طور فعال در جایگزین کردن افکار و رفتارهای منفی ، عادت با گزینه های جدید ، سالم شناختی و رفتاری قرار می گیرد مرحله سوم: مرحله تغییر رفتاری به کانون توجه تبدیل می شود که در طی آن مشتری به طور فعال در جایگزین کردن افکار و رفتارهای منفی ، عادت با گزینه های جدید ، سالم شناختی و رفتاری قرار می گیرد
نظرات (0) تاریخ : یکشنبه 28 مهر 1398 زمان : 16:00 بازدید : 49 نویسنده : ذهن زیبا

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
  • 1398
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 69
  • بازدید ماه : 221
  • بازدید سال : 1,006
  • بازدید کلی : 4,040