loading...

ذهن زیبا

 

اعتماد به نفس یکی از شرایط روحی است که شخص در آن بخاطر تجربه‌های قبلی، به توانایی‌ها و استعدادهای خود در موفقیت انجام کارها بطور موفقیت‌آمیز اعتماد و باور دارد. خصوصیت دارا بودن اعتمادِ به خویشتن نقش حیاتی در توسعه و پیشرفت و موفقیت‌های یک فرد ایفا می‌کند. پژوهشگران دریافتند که برخلاف آنچه تصور می‌شود، اعتماد به نفس کودکان تا سن پنج سالگی به طور کامل شکل می‌گیرد. محققان آمریکایی می‌گویند کودکان زمانی که پنج ساله می‌شوند، از احساس اعتماد به نفسی برخوردار هستند که به لحاظ تکامل با بزرگسالان قابل مقایسه است.

 

افرادی که اعتماد به نفس پایین دارند، اغلب نسبت به خودشان سخت گیر هستند. گاهی اوقات آنها حتی نمی توانند تعریف و تمجید دیگران را بپذیرند ؛ چون آنها نسبت به مقصود دیگران ظنین هستند.در واقع آنها نسبت به خود شک دارند و مرتبا فکر می کنند که لایق تعریف های دیگران نیستند و آنها دارند با او تعارف می کنند.

  

علائم اعتماد به نفس پایین که شایع هستند: 

- به نظر و عقیده خود اعتماد ندارند

- همیشه زیاد فکر می کنند

- از چالش و رقابت هراس دارند؛ طوری نگران می شوند که شما قادر به غلبه بر آنها نیستید

- با خودشان سختگیر ولی با دیگران ملایم هستند

- به طور مکرر به اضطراب و آشفتگی احساسی مبتلا می شوند

 

علائم اعتماد به نفس پایین که کمتر شناخته شده هستند: 

 

- معتاد به کار کردن هستند:

در کار، انتظارات قابل تشخیص وجود دارد. این افراد حتی اگر در محل کار با فشار روبرو شوند، در مقایسه با روابط با اجتماع که برایشان بسیار ناشناخته و غیر قابل کنترل است، کار برایشان راه تر و آسان تر است. راه تر برای آنها یعنی انجام کار خوب و برآورده شدن انتظارات. بنابراین برخی از افراد با عزت نفس پایین، تمرکز خود را روی کار انتقال داده و تمام انرژی خود را آنجا صرف می کنند.

 

- بیش از حد دست بالا یا بیش از حد دست پایین گرفتن

بسیاری از ما شنیده ایم که افراد با اعتماد به نفس پایین، موفقیت های کمتری دارند، زیرا آنها بیش از حد از چالش های جدید هراس دارند و به اندازه کافی اعتماد به نفس ندارند تا بتوانند از استعدادهای خود استفاده کنند.آنها در یک مورد دیگر هم افراط می کنند. برخی از آنها به شدت دلواپس شکست و طرد شدن هستند، در نتیجه بهترین تلاش خود را می کنند تا برجسته باشند و ارزش خود را ثابت کنند.

 

دلایل اعتماد به نفس پایین چیست؟ 

بیشتر اوقات، اعتماد به نفس پایین ما ریشه در دوران کودکی ما دارد. تجربیات منفی اولیه که به عزت نفس پایین منتهی می شوند شامل موارد زیر است:

 

- مجازات مکرر

- بی توجهی مکرر

- فحش و پرخاش شدید

- استاندارد های سختگیرانه والدین

- زورگویی/تحریم

- قرار گرفتن در معرض استرس یا ناامیدی شخص دیگر

- عدم تحسین، گرمی و یا محبت

- زندگی در خانواده یا گروهی که اعضای آن نسبت به یکدیگر تبعیض قائل می شوند.

 

دوران کودکی زمانی است که ما "زیربنای احساسی Bottom Line" و "قوانین زندگی Rules for Living" مان را شکل می دهیم که این شکل در آینده بر خط فکری ما تاثیر می گذارد، به همین دلیل تمام تجربیات منفی اولیه دوران کودکی ما می تواند بر روی بزرگسالی ما تأثیر بسیار طولانی داشته باشد.

  

"زیر بنای احساسی Bottom Line" چیست و چگونه اعتماد به نفس شما را تحت تاثیر قرار می دهد؟

زیربنای احساسی، چگونگی احساس معمولی شما درباره چیزی، براساس تجربه اولیه شما است. برای مثال، چگونگی احساس شما، وقتی برای اولین بار خانه را ترک کردید، باعث فعال شدن زیربنای احساسی شما، برای زمانی می شود که چیزهای دیگری را در زندگی ترک کنید.

 

زمانی که درباره اعتماد به نفس پایین صحبت می کنیم، زیربنای احساسی، در چگونگی رفتار اطرافیان شما با شما خواهد بود. همانطور که وقتی رشد می کنیم، صدای افرادی که برای ما مهم هستند، زیربنای احساسی ماست.

 

آیا آنها می گویند شما شایان ستایش هستید، یا شما همیشه به اندازه کافی خوب نیستید؟ آیا آنها از شما غفلت کرده اند که این غفلت به شما احساس بی ارزش بودن می دهد؟

 

این اثرات بزرگ، باعث می شود تا شما خود را فردی با اعتماد به نفس پایین ببینید.

  

چگونه "زیربنای احساسی" "قوانین زندگی" شما را تعیین می کند؟

بر اساس "زیربنای احساسی"، ما "قوانین زندگی" خود را، که راهکارهای برخورد با زندگی است، تشکیل می دهیم.به عنوان مثال، اگر اعتقاد داشته باشید که شما همیشه نسبت به دیگران نامرغوب و درجه 2 هستید، قانون زندگی شما این می شود: " بهتر است که کمتر صحبت کنید و نمایش کمتری در جمع داشته باشید" .

  

چگونه اعتماد به نفس پایین بر همه جنبه های زندگی شما اثر می گذارد؟ 

 

اعتماد به نفس پایین باعث می شود که در عشق دچار سردرگمی شوید

با داشتن اعتماد به نفس پایین، انتظار می رود که دیگر افراد به طور ناشایست با شما رفتار کنند. وقتی دیگران فقط کمی با شما خوش رفتاری می کنند، شما بیش از حد لذت می برید و احساسات غیر واقعی نسبت به آنها نشان می دهید.دیگران این واکنش اغراق آمیز شما را به راحتی با عشق و عاشق شدن اشتباه می گیرند و این امر باعث گریزان شدن اطرافیانی که در ابتدا تمایل به دوستی با شما داشتند می شود.

 

اعتماد به نفس پایین باعث می شود که در یک رابطه شما خود را دست پایین بگیرید

همانطور که فکر می کنید شریک زندگی تان، برایتان زیادی خوب است، در واقع بار سنگینی را با خود حمل می کنید و چیزهایی که نباید را تحمل می کنید. شما حتی گاهی اوقات در عشق دچار مشکل و سردرگمی می شوید. آیا شما واقعاٌ او را دوست دارید یا شما فقط جرات صحبت کردن و بحث کردن با او را ندارید؟

 

ممکن است کارفرمایان شما احساس کنند مستعد نیستید

افراد با اعتماد به نفس پایین، گاهی اوقات واقعا با استعداد هستند. اما آنها نمی دانند چطور باید این استعداد را به نمایش بگذارند. در هنگام ملاقات آنها ساکت هستند؛ در طی سخنرانی بسیار ضعیف صحبت می کنند؛ در گفتگوی روزانه از کلمات "ببخشید" و "شاید" ، زیاد استفاده می کنند. به عنوان یک نتیجه، کارفرمایان و دیگر همکاران از آنها به عنوان افرادی بی استعداد یاد کرده و همکاری را با وی قطع می کنند.

 

اعتماد به نفس پایین می تواند منجر به افسردگی شود

برطبق تحقیقات دانشگاه شهر بازل Basel، اعتماد به نفس پایین با گذشت زمان می تواند منجر به افسردگی شود. دکتر مادسن  Dr. Lars Madsen فیزیولوژیست، اضافه می کند که اعتماد به نفس پایین، "یک عامل کلیدی در پیشرفت و قوت افسردگی" است.


منبع

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : پنجشنبه 03 بهمن 1398 زمان : 16:00 بازدید : 38 نویسنده : ذهن زیبا
اشخاصی که "اعتماد به نفس" بالایی دارند، ارزش خویش را براي دوست داشتن سایرین و مورد علاقه واقع شدن از طرف آنان حفظ ميکنند . خویش را لایق توجه دانسته و سایرین را هم مورد توجه قرار می‌دهند . صحبت های سایرین را می شنوند. ارزش خویش را براي شناخت خویش و اطرافیان حفظ ميکنند .

این جمله را بخاطر بسپارید و با كوچكترین ناملایمات از تلاش خویش دست بر ندارید و به سادگی خویش را بازنده تلقی نكنید.

 

1- نخستین گام در موفقیت« خودشناسی» است.

اول تلاش كنید شناخت درستی از خویش و خصوصیت های اخلاقی و شخصیتی خویش كسب كنید و باتوجه به این كه هیچ كس كامل نیست، درصورتی که ايرادي یا مشكلی دارید كه خویش به تنهایی قادر به پیدا کردن راهکار مناسبی براي مقابله با آن نیستید و فرد قابل صلاحیتی براي مشورت ندارید، از مشاوران و متخصصین كمك بخواهید.


۲-  برای این که از خودتان بیرون بیایید، از همسر یا دوستی صمیمي سوال کنید امروز چه کاری میتوانید برایش انجام دهید.

 

۳- بدون توجه به نتيجه كار، تمامی نیروی خویش را به كار گیرید تا مسئولیتی كه به عهده شماست، به برترین نحو انجام پذیرد.

در واقع اولین هدف در انجام وظایفتان باید، داشتن وجدان كاری، دقت و کوشش باشد. با انتخاب این الگو، حتی درصورتی که به موفقیت هم نائل نشوید، وجدانی اسوده خواهید داشت و لطمه ای به اعتماد به نفس شما وارد نخواهد گردید.

 

۴- به باشگاه بروید. اثرات روانی ورزش سبب ایجاد احساس خوبی در شما ميشود .

 

۵- در حال زندگی کنید.

درصورتی که در حال زندگی کنید و تمام انرژی خویش را متوجه زندگی در لحظه نمایید، فردای شما هم تضمین خواهد گردید. به دلیل آن که فردای شما محصول عملکرد درست امروز شما است. درصورتی که عمر خویش را در حسرت روز قبل با نگرانی فردا سپری کنید، لحظه ها را از دست خواهید داد و این به معنی از دست دادن فردا هم میباشد .

 

۶- هیچگاه اجازه ندهید اشخاص منفی باف با عقیده های ناسالم خویش، ذهن شما را مسموم كنند.

چنانچه از درستی كاری كه قصد انجام آنرا دارید، اطمینان حاصل کرده اید ، بدون فوت وقت آنرا به انجام برسانید و نگذارید كسی به اراده شما خللی وارد كند.

 

۷- دست دادن خودرا محکمتر کنید.

به اصطلاح شل و وارفته دست ندهید، به خصوص اگر نظامي هستید، محکم و قوی دست بدهید و همچنين گرم و صمیمانه.

 

۸- قابلیت های خویش را دست كم نگیرید.

استعدادهای خویش را باور داشته باشید و خاطرجمع باشید انسان در فرهنگ مذهبی ما بی جهت « اشرف مخلوقات» نامیده نشده و میتواند با اراده و پشتكار، به موفقیت های نامحدودی دست یابد.

 

۹- فهرستی از چیزهایی که در زندگی تان با آن ها کنار می آیید، تهیه کنید و بنویسید که چه طور میتوانید هر کدام را حذف نموده یا به حداقل برسانید.

 

۱۰- نسبت به كودكان خود بی اندازه سختگیر نباشید و با تندخویی با آنان رفتار نكنید.

تلاش كنید بین خودتان و آنان روابط دوستانه ای برقرار سازید و در صورتی كه خطایی انجام می‌دهند ، با تذكرات به جا و دوستانه آنان را متنبه كنید.

 

۱۱- بر احساس غم غلبه کنید.

چیره شدن بر افکار بد و احساس بدبختی، علاوه بر ساختن اعتماد به نفس به شما کمک می‌کند تا آن را به راحتی تبدیل به حسی قدرتمند کنید. معروف‌ترین قطعات موسیقی، بزرگ‌ترین آثار هنری و شاهکارهای جهان ادبیات به دست کسانی ساخته شده‌اند که عمق ناامیدی، باختن و تهی شدن از همه‌چیز را تجربه کرده و سپس این مفاهیم را شکست داده‌اند.


۱۲- راهی که آغاز کرده‌اید را به پایان برسانید.

برای خودتان هدف مشخص کنید. راهی که بدون داشتن هدف مشخص آغاز شود، به قول قدیمی‌ترها به ترکستان ختم خواهد شد.

 

پس از مشخص شدن هدف، خودتان را مجبور به طی کردن مسیر منتهی به آن کنید. هنگامی که شما هدفی را برای خود تعیین کرده و تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن به کار می‌بندید، به صورتی ناخودآگاه قدم‌های محکمی در راستای ساختن اعتماد به نفس و افزایش اعتماد به نفس برداشته‌اید. این شیوه از شما فردی خستگی ناپذیر، قدرتمند و مسلط بر اوضاع پیرامون خود می‌سازد.


۱۳- سعی نكنید با توسل جستن به كارهای ضد ارزشی و غیرانسانی، موفقیتی كسب كنید.

به خود گوشزد كنید موفقیتی كه در گرو لطمه زدن به سجایای انسانی باشد، فاقد ارزش و ناپایدار است.

۱۴- محیط كاری شما به مثابه یك دهكده كوچك است.

قطعاً هر حرف یا اظهارنظری كه در مورد همكارانتان انجام دهید، دیر یا زود به گوش آنان خواهد رسید. پس مراقب رفتار و سخنان خود باشید. شاید یك حرف نسنجیده و نادرست، رابطه شما را برای همیشه با دوستی خوب و همكاری شایسته و دلسوز قطع نماید و شما هرگز قادر به جبران این خسارات معنوی نباشید.

۱۵-  با ترس‌های خود مقابله کنید.

هیچ چیز مانند تسلیم شدن در برابر ترس‌ها نمی‌تواند اعتماد به نفس شما را نابود کند. همه‌ی ما در زمان‌های گوناگون ترس را احساس کرده‌ایم. ما به عنوان پیشرفته‌ترین مخلوقات جهان هستی می‌توانیم با تقویت نیروی شجاعت در برابر مشکلات بایستیم.

 

استفاده از سلاح شجاعت و روبرو شدن با ترس‌ها یکی از راه‌های اصلی و مهم ساختن اعتماد به نفس و قدرت بخشیدن به آن است. باید خودتان را از زندان تاریک‌ ترس‌ها رها کنید.


۱۶- اگر عادت یا ویژگی در شما وجود دارد كه باعث آزارتان می شود، با برنامه ریزی درست و اصولی آن را از خود دور كنید.

مثلاً اگر اندام ناموزونی دارید، با انجام ورزش و رژیم های درست غذایی اندام خود را متناسب كنید.

۱۷- اگر می خواهید از پیشرفت خود اطلاع حاصل كنید، خود را نسبت به گذشته خودتان مقایسه كنید نه با دیگران.

۱۸- به موفقیت‌های خود نگاهی بیندازید.

از موفقیت‌هایی که تاکنون داشته‌اید، برای خود لیست تهیه کرده و همراه خود داشته باشید و هرگاه احساس عدم اعتماد به نفس کردید، نگاهی به آن بیندازید.


۱۹- همه روزه ما با انبوهی از ایده های مختلف كه متعلق به افراد پیرامون ماست، روبه رو هستیم.

به باورهای خود ایمان داشته باشید و هرگز اجازه ندهید ایده های یأس آور دیگران، شما را از رسیدن به اهدافتان باز دارد و یا ریتم حركت شما را كند كند.

۲۰- بیاموزید که به خودتان انگیزه ببخشید.

همه‌ی ما لحظه‌های بدی را در زندگی‌مان تجربه کرده‌ایم. بارها سر و کله‌ی لحظه‌های پر از تردید، سردرگمی و پریشانی در زندگی تک‌تک ما پیدا شده و ما در زمان‌های این‌چنینی احساس شکست و بدبختی کرده‌ایم. ما باید بیاموزیم که در زمان بروز این احساسات منفی چگونه اعتماد به نفس از دست رفته‌مان را دوباره به دست آورده و از نو بسازیم.


منبع

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : شنبه 28 دی 1398 زمان : 16:00 بازدید : 29 نویسنده : ذهن زیبا

به گفته روانشناسان، انسان با مغز یک کودک نوپا که در سن ۳ سالگی به کمال می‌رسد عاشق می‌شود. اما عاشق ماندن او به بخش پایدارتری از مغز مربوط است که در سن ۲۸ سالگی به بلوغ خود می‌رسد.

عشق کودکانه با لذت فراوانی در ابتدای آغاز رابطه همراه است. اما به واسطه خودخواهی و عدم توانایی در درک دیدگاه طرف مقابل، به تدریج شادابی خود را از دست می‌دهد و درد و غصه وارد رابطه می‌شود.

در عشق‌های بزرگسالی، حمایت کردن بیشتر از مورد حمایت قرار گرفتن ارزش دارد.

آیا تا به حال از این تعجب کرده‌اید که چرا در محیط کار یا جمع‌های دوستانه می‌توانید بسیار صبور، فرهیخته و پرمایه رفتار کنید اما در محیط خانوادگی حتی ساده‌ترین رفتارهای مبتنی بر بلوغ فکری همچون همکاری یا مذاکره را هم بلد نیستید؟

واقعیت این است که همه انسان‌ها در محیط‌های خانوادگی با مغز کودکانه خود زندگی می‌کنند زیرا عشق باعث می‌شود عمیق‌ترین آسیب‌پذیری‌های ما را تحت تاثیر قرار بگیرند.

هیچ کسی نمی‌تواند به راحتی «دکمه‌های عشق ما را فشار دهد»، به جز کسانی که عاشق آنها هستیم.

با اینکه یک کودک نوپا در مورد وضعیت احساسی خود هیچ اختیاری ندارد اما از وضعیت احساسی دیگران با قدرت زیاد استفاده می‌کند.

بزرگسالانی که همانند یک کودک عشق‌ورزی می‌کنند نیز باعث می‌شوند تا معشوق آنها از داشتن علایق، سلیقه‌ها و آسیب‌پذیری‌های خود که بازتاب دهنده حس لطیف مغز کودک نیستند،  احساس بد داشته باشند. به این مفهوم که هر چیزی که باب میل آنها نباشد یا آنها آن را دوست نداشته باشند می‌تواند به محلی برای دعوا و مشاجره تبدیل شود.

اغلب عاشقانی که با مغز کودک عاشق شده‌اند از این موضوع شکایت دارند که: «تو باید بیشتر شبیه من باشی.» یا «تو باید دقیقا مثل من فکر و رفتار کنی»

کسانی که با مغز کودک عاشق شده‌اند پس از اینکه معشوق آنها همانند یک انسان بالغ و مستقل رفتار می‌کند و عینا کارها و حس‌های آنها را تقلید نمی‌کند، سرخورده و طرد می‌شوند.

مهارتی که برای حفظ یک رابطه عاطفی سالم باید بیاموزید: داشتن دید دوگانه

بهترین و مناسب‌ترین راهکار برای داشتن یک رابطه عاطفی سالم و پایدار این است که بتوانید در کنار دیدگاه‌ها و نظرات خود، به عقاید و باورهای طرف مقابل خود هم احترام بگذارید و آن را درک کنید. یعنی از دید طرف مقابل دنیا را نگاه کنید.

به زبان ساده‌تر، وقتی بتوانید از نگاه عشق خود جهان را ببینید، رابطه عاطفی سالم و سرشار از شادی را تجربه خواهید کرد.

فقط افرادی که توانایی دیدن جهان از نگاه معشوقشان را دارند، همیشه واکنش‌های صحیح و مناسبی در شرایط مختلف از خود نمایش می‌دهند.

با داشتن نگاه دو گانه به مسایل زندگی شما می‌توانید با حفظ دیدگاه خود به درک هر چه بهتر عقاید و نظرات معشوقتان نیز بپردازید و به این ترتیب می‌توانید درک عمیق‌تری از وی داشته باشید.

حدس زدن واکنش‌های شریک عاطفی

بخش کوچکی از غشای فوقانی و جلویی مغز انسان به تحلیل رفتارهای فرد می‌پردازد. این بخش در زمان برانگیختگی‌های احساسی کاملا خاموش و غیرفعال می‌شود.

همچنین باید بدانید که مغز انسان در راستای ردیابی و تحلیل رفتارهای دیگران رشد پیدا می‌کند، نه خود فرد. بعلاوه، احساسات منفی در وجود انسان متفاوت از آن چیزی است که در ظاهر دیده می‌شود.

به طور مثال، هنگامی که رنجیده و ناخشنود هستیم، احساس می‌کنیم که به ما بی‌انصافی شده، از ما سواستفاده شده یا نادیده گرفته شده‌ایم. در حالی که در ظاهر ما خودخواه، طلب‌کار، بی انصاف یا نامهربان به‌نظر می‌رسیم.

اگر شریک عاطفی شما برداشت اشتباهی نسبت به رفتارتان داشت، حتما احساسات درونی خود یعنی احساس گناه، شرمندگی، غم یا ترس را برای او توضیح دهید. بعلاوه، اجازه ندهید رفتارهایی همچون شاکی بودن، خشم، انکار یا عیب‌جویی کردن رابطه‌تان را به خطر بیندازند.

پیوستگی احساسی که رابطه دو نفر را حفظ می‌کند همانند کانالی برای انتقال احساس و رفتار متقابل عمل می‌کند. هنگامی که شریک عاطفی شما چیزی را حس می‌کند، شما نیز به‌صورت خودکار همان احساس را تجربه خواهید کرد. اگر این حس منفی است، ممکن است به مغز کودک خود رجوع کرده و معشوق خود را برای داشتن آن حس مورد سرزنش قرار دهید:

  • من حس ناامیدی دارد، یعنی تو ناامیدکننده‌ای
  • من احساس می‌کنم طرد شده‌ام، یعنی تو خودخواه، سرد یا بی تفاوت هستی
  • من حس می‌کنم تحت کنترل هستم، یعنی تو کنترل‌کننده‌ای

چنین برداشت‌های اشتباهی هر نوع رابطه‌ای را تخریب می‌کنند. در بهترین حالت، این استباط‌های غلط سبب می‌شوند تا شریک عاطفی ما رفتار دفاعی به خود بگیرد. اما بدترین حالت آن این است که همه ارتباط‌ها و پیوستگی‌های احساسی بین دو نفر شکافته شده و از بین می‌روند.

با داشتن نگاه دوگانه (نگاه جهان از چشم طرف مقابل) ما یادمی‌گیریم از گیرنده‌های درونی احساسات برای درک و بینش بیشتر استفاده کنیم:

  • من حس ناامیدی دارد، یعنی تو هم احتمالا همین احساس را داری
  • من احساس می‌کنم طرد شده‌ام، یعنی ممکن است تو هم گیج و سرگشته باشی
  • من حس می‌کنم تحت کنترل هستم، یعنی تو احساس نگرانی یا بی اختیار بودن داری

داشتن چنین احساساتی باعث همدلی بیشتری شده و از بروز هرگونه رفتار تدافعی یا واکنش‌های بد و تلخ پیشگیری می‌کند.

در مغز کودک ما احساسات آسیب‌پذیر یا تقصیرات خود را به شریک عاطفی‌مان نسبت می‌دهیم: «تو باعث شدی من خیلی عصبانی شوم.»

اما در مغز بزرگسال و با داشتن دید دوگانه، تشویش، نگرانی، خشم، شرمندگی و …. خود را به دیگری نسبت نمی‌دهیم و به مرحله‌ای از درک رسیده‌ایم که می‌دانیم این احساسات در ذهن طرف مقابل هم تغییراتی ایجاد می‌کند. مثلا: «من بسیار عصبی هستم و می‌دانم که این شرایط تو را ناراحت می کند. اما مطمئنم که می‌توانیم با کمک هم راهی برای از بین بردن این حس‌های منفی پیدا کنیم.»

وقتی مشکلات خود را درک کنید و دنبال مقصر برای آنها نگردید، همچنین وقتی بفهمید که رفتارهای منفی شما موجب ناراحتی طرف مقابل می‌شود، این شانس را دارید که به جای بحث و مشاجره و دعوا، به حل مشکل پرداخته و با همکاری هم حس‌های منفی را از بین ببرید.

مغز بزرگسال می‌داند که در یک رابطه عاطفی به جای ایجاد مشکل برای همدیگر لازم است به حل آن با همکاری یکدیگر پرداخت.

به جای اینکه تقصیرها را گردن همدیگر بیندازید باید راهی پیدا کنید که احساسات منفی هر دو نفرتان از بین برود.

منبع

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : پنجشنبه 26 دی 1398 زمان : 16:00 بازدید : 29 نویسنده : ذهن زیبا

عاطفه قنبری روان‌پزشک و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی ایران در گفت‌وگو با خبرنگار سلامت خبرگزاری فارس درباره «ویژگی افراد منفی نگر»، اظهار داشت: موضوعی در درمان‌های شناختی رفتاری با عنوان «فکر اتوماتیک منفی» داریم؛ برای نمونه هنگامی که ما سوار تاکسی می‌شویم و راننده کرایه بیشتری از ما می‌گیرد، وقتی از ماشین پیاده می‌شویم می‌توانیم از این عمل راننده چند تفسیر داشته باشیم.

وی ادامه داد: اول اینکه راننده کرایه مسیر را درست نمی‌دانسته است؛ دوم اینکه از همه افراد کرایه اضافی می‌گرفته و دیگر اینکه بگوییم به دلیل اینکه «من یک فرد بدبختی هستیم، هرکس که به من می‌رسد از من سوءاستفاده می‌کند و این به خاطر بی‌عرضگی و بدبختی من است».

دانشیار دانشگاه علوم پزشکی ایران در توضیح این برداشت‌های متفاوت، بیان داشت: فرد تفسیرهای مختلفی از این موضوع می‌تواند داشته باشد؛ آدم‌هایی که منفی‌نگر هستند فقط تفسیرهای منفی را برداشت می‌کنند؛ هر اتفاقی که می‌افتد، به خودشان نسبت می‌دهند و می‌گویند من فردی بدبخت هستم و این موضوع را به همه شرایط زندگی‌شان از حال تا آینده تعمیم می‌دهند.

قنبری متذکر شد: این افراد تصویری که از خود، محیط اطراف و روابط بین فردی دارند همیشه منفی است و این باعث می‌شود اعتماد به نفسشان کم شده و امیدشان کاهش یابد. این موضوع باعث ایجاد چرخه معیوبی شده و باعث می‌شود پیشرفت‌شان کم شود؛ این عدم پیشرفت خود مثال و مدرکی برای فرد می‌شود که برداشت کند «من یک انسان بدبختی هستم و هیچ موفقیتی نخواهم داشت».

وی با ذکر مصداق دیگری از برداشت‌های منفی توسط افراد، ابراز داشت: فرد دیگری می‌گوید یکی از دوستانم همه را به میهمانی خود دعوت کرده، اما مرا دعوت نکرده است؛ پس این موضوع نشان می‌دهد من یک فرد دوست‌داشتنی نیستم؛ در حالی که دلیل عدم دعوت می‌تواند دلایل زیادی داشته باشد.

این روان‌پزشک متذکر شد: ما در پاسخ به آنها می‌گوییم شما باید هر فکر و احتمالی را که در این خصوص دارید برای خود بنویسید و مدارکی که به نفع یا علیه هر کدام از این افکار وجود دارد را بیان کنید.

قنبری افزود: برای نمونه این فرد بیان می‌‌کند که دوستم مرا دعوت نکرده و دلیل آن به خاطر این است که من انسان دوست‌داشتنی نیستم؛ یعنی آیا هیچ کس تا به حال من را دعوت نکرده و یا خانواده مرا دوست ندارد؛ در نتیجه باید همه این برداشت‌ها و شواهد به نفع این طرز فکر باشد.

وی یادآور شد: از طرفی موضوعی که مطرح است، این است که آیا این میهمانی که دوستم برگزار کرده و مرا دعوت نکرده است مناسب وضعیت من بوده یا اینکه مهمان دیگر با من آشنا بودند؟؛ در نتیجه همه اینها می‌تواند شواهدی علیه یا به نفع این فرد باشد.

این روان‌پزشک تصریح کرد: این فرد باید با خود فکر کند که کدامیک از این شواهد در ترازوی محاسبه، بیشتر سنگینی می‌کند و بداند این واقع‌گرایی می‌شود، نه گول زدن خود.

خبرگزاری فارس

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : شنبه 21 دی 1398 زمان : 16:00 بازدید : 24 نویسنده : ذهن زیبا

1. مهارت جدیدی را استاد کنید.

وقتی در کاری که مطابق با استعدادها و علایق شما باشد ، مهارت پیدا می کنید ، احساس صلاحیت خود را افزایش می دهید.

 

2. دستاوردهای خود را ذکر کنید.

به تمام کارهایی که انجام داده اید فکر کنید ، سپس آنها را بنویسید. لیستی از همه کارهایی که انجام داده اید و احساس می کنید به آنها افتخار کنید ، همه کارهایی که به خوبی انجام داده اید. وقتی به یادآوری توانایی خود در انجام کارها و انجام کارهای خوب آنها نیاز دارید ، لیست خود را مرور کنید.

 

3. کاری خلاقانه انجام دهید.

کارهای خلاقانه راهی عالی برای بازگرداندن جریان به زندگی شماست. خلاقیت مغز را تحریک می کند ، بنابراین هرچه بیشتر از آن استفاده کنید ، فواید آن بیشتر می شود. گیتار قدیمی خود را بیرون بکشید ، یک داستان یا شعر بنویسید ، یک کلاس رقص بزنید یا برای تولید یک تئاتر جامعه ثبت نام کنید. وقتی چالش تلاش چیزهای جدید را اضافه می کنید ، به شما کمک می کند حتی بیشتر.

 

4. درمورد ارزش های خود روشن شوید.

ارزش های خود را تعیین کنید و زندگی خود را بررسی کنید تا ببینید مکان زندگی شما مطابق با آنچه باور دارید نیست. سپس هرگونه تغییر لازم را انجام دهید. هرچه بیشتر بدانید که از چه چیزی می خواهید ، اطمینان بیشتری خواهید داشت.

 

5- باورهای محدودکننده خود را به چالش بکشید.

هنگامی که خود را به فکر منفی کردن درباره خود می اندازید ، خود را متوقف کرده و به چالش بکشید. اجازه ندهید که خود را محدود به اعتقادات غلط کنید.

 

6. در لبه منطقه راحتی خود بایستید.

خود را کشیده و به لبه منطقه راحتی خود حرکت دهید. ناراحت کننده شوید - چیز جدیدی را امتحان کنید ، با افراد مختلف دیدار کنید یا به روشی غیر متعارف به یک وضعیت نزدیک شوید. اعتماد به نفس از لبه منطقه راحتی شما شروع می شود.

 

7. به کسی کمک کنید.

از استعدادها ، مهارت ها و توانایی های خود برای کمک به دیگران استفاده کنید. به کسی کمک مستقیم دهید ، منابع مفید را به اشتراک بگذارید یا چیزی را که می خواهد یاد بگیرد به کسی یاد دهد. کاری را که به خوبی انجام می دهید به عنوان هدیه به شخصی پیشنهاد دهید.

 

8. گذشته خود را شفا دهید.

مسائل حل نشده و درام می تواند شما را درگیر عزت نفس کم کند. از یک مشاور آموزش دیده حمایت کنید تا به شما در بهبودی گذشته کمک کند تا بتوانید با اطمینان و اعتماد به نفس به آینده بروید.

 

9- از آنچه دیگران فکر می کنند نگران نباشید.

وقتی نگران آنچه دیگران درباره شما فکر می کنند نگران باشید ، هرگز احساس راحتی نمی کنید که کاملاً خود باشید. یک تصمیم محکم اتخاذ کنید تا نگرانی در مورد آنچه دیگران فکر می کنند را متوقف کنید - تصمیم گیری را بر اساس آنچه می خواهید شروع کنید ، نه آنچه فکر می کنید دیگران از شما می خواهند.

 

10. چیزی الهام بخش بخوانید.

یک راه عالی برای به دست آوردن عزت نفس بیشتر ، خواندن چیزی است که شما را بالا می برد و باعث می شود احساس مثبت نسبت به خود داشته باشید.

 

11- صداقت خود را پس بگیرید.

معنای صداقت را برای شما تعریف کنید و اطمینان حاصل کنید که مطابق آن تفاهم زندگی می کنید. اگر زندگی شما با شخصیت شما مطابقت نداشته باشد ، باعث تخلیه شما می شود و احساس بدی در مورد خود به وجود می آورد.

 

12. بگذارید افراد منفی بروند.

اگر افرادی در زندگی شما وجود دارند که منفی هستند - که هیچ چیز مثبتی برای گفتن ندارند یا شما را از کار انداخته اند یا از شما بهره می برند - کارهای هوشمندانه انجام دهید و آنها را رها کنید. تنها راه برای پیدا کردن عزت نفس شما این است که خود را با افراد مثبت پشتیبان محاصره کنید که شما را تحسین می کنند و برای شما ارزش قائل هستند.

 

13. یک خط را در ماسه بکشید.

بهترین راه برای پیدا کردن عزت نفس شما ایجاد مرزهای شخصی است. بدانید که مرزهای شما چیست و چگونه می خواهید هنگام عبور از مردم به آنها پاسخ دهید. اجازه ندهید دیگران شما را کنترل کنند ، از شما استفاده کنند یا از شما دستکاری کنند. اطمینان خاطر حفظ مرزهای محکم است.

 

14. به ظاهر خود اهمیت دهید.

وقتی به بهترین حالت نگاه می کنید بهترین احساس خود را می کنید. مانند کسی که اعتماد به نفس دارد لباس بپوشید و به شما اطمینان می دهد که چگونه می توانید ظاهر خود را جلب کنید.

 

15. عدم موفقیت به عنوان بخشی از رشد.

این یک پاسخ معمول است که هنگام شکست ، بر خودتان سخت باشید. اما اگر بتوانید تفکر خود را تغییر دهید تا درک کنید که شکست فرصتی برای یادگیری است ، که در یادگیری و رشد نقش لازم را دارد ، می تواند به شما در حفظ دیدگاه کمک کند. همچنین به یاد داشته باشید که شکست به معنای تلاش است.

 

16. همیشه دانشجو بمانید.

خود را به عنوان یک یادگیرنده مادام العمر تصور کنید. به همه کارهایی که با ذهنیت دانشجویی انجام می دهید نزدیک شوید - آنچه که ذن بودایی ها شوشین یا "ذهن مبتدی" می نامند - باز ، مشتاق ، بی طرفانه و مایل به یادگیری باشید.

 

17- با ترس روبرو شوید.

به خودتان اجازه دهید تا احساس ترس کنند اما به هر حال ادامه دهید. عزت نفس اغلب در رقص بین عمیق ترین خواسته ها و بزرگترین ترس های شما یافت می شود.

 

18- مربی شوید.

در آنجا برای کسی باشید که به راهنمایی شما ، رهبری و پشتیبانی شما نیاز داشته باشد. احترام و قدردانی آنها - و تماشای آنها با کمک شما پیشرفت می کند - به عزت نفس و عزت نفس شما می افزاید.

 

19. موفقیت را تعریف کنید.

روشن کنید که موفقیت برای شما چیست و از نظر اعتماد به نفس چه معنایی دارد. اگر واقعاً می خواهید کاری انجام دهید ، مجبور هستید عزت نفس را در درون خود پیدا کنید تا فقط این کار را انجام دهید.


منبع

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : پنجشنبه 19 دی 1398 زمان : 16:00 بازدید : 26 نویسنده : ذهن زیبا

فشار روانی[۱]، تنیدگی یا استرس (به انگلیسی: stress) در روان‌شناسی به معنی فشار و نیرو است تنش و هر محرکی که در انسان ایجاد تنش کند، استرس زا یا عامل تنیدگی نامیده می‌شود. استرس یک فشار روانی و احساسی بیش از حد تحمل فرد است. در واقع استرس زمانی ایجاد می‌شود که ما نتوانیم با فشارهای کوچک کنار بیاییم. استرس در افراد مختلف متفاوت است، ممکن است عاملی برای فردی ایجاد استرس کند ولی در فرد دیگر، به هیچ عنوان استرس ایجاد نکند

هر چیزی می‌تواند جزو این فشار کوچک باشد مثلاً پول، کار، درس و ... .

استرس می‌تواند روی رفتار شما تأثیر بگذارد یا روی عملکرد بدن شما حتی برخی می‌گویند می‌تواند روی اندام و زیبایی صورت شما تأثیر بگذارد.

علائم استرس تفکر نگران‌کننده، شامل اضطراب، مشکلات خواب، عرق کردن، از بین رفتن اشتها و مشکل در تمرکز حافظه است ومیتوند سبب به وجود امدن بعضی بیماری‌ها مانند ms بشود

تنش ایجاد شده در بدن و واکنش بدن را تنیدگی می‌گوییم به عبارتی هر عاملی موجب تنش روح و جسم و از دست دادن تعادل فرد شود، تنیدگی‌زا است. هنگام وارد شدن استرس بدن واکنش‌هایی از خود نشان می‌دهد تا تعادل از دست رفته را بازگرداند که این عمل استرس است.

تنیدگی واکنشی است که در فرد در اثر حضور عامل دیگری به وجود می‌آید و قوای فرد را برای روبه‌رو شدن با آن بسیج می‌کند و ارگانیزم (یا موجود زنده) حالت آماده باش پیدا می‌کند.

تغییر شغل، نقل مکان به یک شهر جدید، ازدواج،بازی‌های پر تنش، مرگ نزدیکان، و وجود یک بیماری بااهمیت در خانواده از جمله عوامل بیرونی رهاسازی فشارعصبی هستند. جالب آنکه حوادث شادی‌آور نیز می‌توانند به همان اندازه وقایع غم‌بار برای انسان فشارزا باشند برشور دفتر مرکزی مشاوره وزارت علوم از عوامل درونی می‌توان به ناراحتی‌های جسمانی یا روانی اشاره کرد. برخی از ویژگی‌های شخصیتی، مانند نیاز به‌دست آوردن رضایت دیگران نیز می‌توانند فشارزا باشند.

مراحل تنیدگی

استرس سه مرحله مشخص دارد:

  • واکنش اخطار: از نظر فیزیولوژیک خبر ناگوار پس از شنیده شدن، به صورت اعلام خطر در مغز ثبت می‌شود، هیپوتالاموس احساسات و عواطف این خبر را تفسیر می‌کند. هیپوتالاموس اخطار الکتروشیمیایی به غدد هیپوفیز در مرکز جمجمه می‌فرستد، غدد هیپوفیز آغاز به ترشح هورمونی برای محرک قشر غدد فوق کلیوی می‌کند، غدد آدرنال فعال می‌شود و کورتیکوئید ترشح کرده در جریان خون می‌ریزد و این پیام‌هایی به سایر غدد در سراسر بدن می‌برد، در نتیجه، طحال برای عمل بسیج شده، گلبول‌های قرمز اضافی وارد جریان خون می‌شوند، اکسیژن و غذای اضافی وارد سلول‌های بدن می‌شود، قدرت لخته شدن خون ازدیاد می‌یابد، کبد، مواد قندی و ویتامینها را رها می‌سازد، ضربان قلب بیشتر می‌شود، تنفس تغییر می‌کند. خون از پوست و احشاء به ماهیچه‌ها و مغز جاری می‌شود، دست‌ها و پاها سردتر می‌شوند و کل سازواره (ارگانیزم) به صورت آماده برای حمله و تهاجم یا فرار در می‌آید.
  • گام مقاومت: طی این مرحله که ممکن است از چند ساعت تا چند روز به طول انجامد، بدن عملاً برای مبارزه با عامل فشار بسیج است که اگر برای مدتی طولانی همچنان بسیج بماند، ذخایرش به تدریج تخلیه می‌شود. مانند کشوری که در حال جنگ است و توان خود را صرف می‌کند و ذخایرش به تدریج تمام می‌شود.
  • گام فرسودگی: بدین معنی است که انرژی بدن تمام و تا حد زیادی در برابر بیماری‌ها و بد کار کردن اعضایش آسیب‌پذیر شده‌است. این همان جایی است که بیماری‌ها آغاز به تظاهر می‌کنند و ممکن است از اضطراب، افسردگی، خستگی، عصبانیت، وسواس، پیری زودرس و سرماخوردگی، بی‌اشتهایی، دژگواری، سردرد، فشار خون بالا، سکته قلبی، روماتیسم، میگرن و آنفلوآنزا ... آغاز به تظاهر کند.

چند مطلب در رابطه با تنیدگی

۱- بدن انسان در مقابله با تنیدگی از الگوی مشخصی پیروی و فرایند عصبی شیمیایی، معینی را طی می‌کند، رویدادهای هیجان‌آور خوشایند همان اندازه واکنش در بدن به وجود می‌آورند که رویدادهای ناخوشایند می‌توانند ایجاد کنند، یک خبر بسیار هیجان آور، همان اندازه استرس ایجاد می‌کند که یک خبر بد ایجاد می‌کند.

۲- تنیدگی‌های شدید و طولانی در همه حال باعث از پا درآمدن فرد نمی‌شوند و افراد در بعضی موارد می‌توانند با عوامل استرس زا سازگار شوند. نمونه آن خو گرفتن افراد در شرایط سخت و طاقت فرسا مثل دوران اسارت یا خو گرفتن به کاری سخت و طاقت فرسا مثل شغل آتشکاری در ذوب آهن است.

۳- این افراد با وجود سازگاری با شرایط استرس زا نمی‌توانند از آثار زیان بار آن صد در صد مصون بمانند و دچار مشکلات جسمانی، روانی، عاطفی و اجتماعی می‌شوند. مثلاً فردی که مدت زیادی در اسارت است یا فردی که تحت شرایط بدی در معدن تاریک و دورافتاده‌ای کار می‌کند، بعد از مدتی دچار ناراحتی‌های روحی - عاطفی و پیری زودرس می‌شود.

۴- بدن ما وقتی چیزی را تنیدگی تلقی کرده و به آن واکنش نشان می‌دهد که ذهن ما به آن مارک استرس زده و در واقع پیشتر آن را شناخته باشد.

۵- نوع پاسخ افراد به استرس نیز به ویژگی‌های شخصیتی، مسائل فرهنگی، شرایط زندگی و تجربه‌های افراد بر می‌گردد.

نشانه‌های تنیدگی

کم حوصلگی، سردرد، تغییر ضربان قلب، خستگی جسمی، خشم و پرخاشگری، بی خوابی، فشار در سینه، اختلال گوارشی، سوزش معده، عرق کردن، خشکی دهان، بی‌اشتهایی، داغ شدن یا سرد شدن بدن، غمگینی، لرزش بدن، میل به سیگار، از دست دادن تمرکز، احساس سرگیجه، تغییر تنفس، تکرر ادرار، کم شدن حافظه، دردهای بدنی پراکنده، آه کشیدن، تمایل به تنهایی، آشفتگی، التهاب، سرخ شدن پوست صورت و...

بیماری‌های تنیدگی

بیماری‌ها و اختلالاتی که استرس ایجاد می‌کند یا آن را تشدید می‌نماید، بسیارند مانند: دهانی مثل زخم دهان، تورم گلو، سرماخوردگی، آنفلوآنزا و... گوارشی مثل تهوع، اسهال، کم شدن اشتها، دژگواری، سوزش معده، ورم معده، زخم معده، اختلال روده، یبوست و... عضلانی و مفاصل مثل درد عضلات پشت و شانه، کتف و کمر، مفاصل، سردرد، ضایعات مفصلی، روماتیسم و... قلبی، عروقی مثل درد ناحیه قلب، بالا رفتن ضربان، فشار خون بالا و سختی رگها، سکته قلبی... ریوی مثل آسم، سرفه و... پوستی مثل خارش و اگزما، ریزش مو، تاسی، کچلی موضعی، اختلالات پوستی و... یکی از علل عمده طاسی موها، داشتن استرس است.[۲] نتیجه یک مطالعه جدید نشان می‌دهد پسران نوجوانی که زود دچار استرس می‌شوند، به احتمال زیاد در سال‌های آتی زندگی با فشار خون بالا روبرو می‌شوند.[۳] تناسلی مثل تکرر ادرار، دش دشتانی (اختلال قاعدگی)، ناتوانی جنسی و... اختلالات روانی مثل انواع اختلالات سوماتوفرم، روان‌تنی، اضطراب، افسردگی، وسواس، سوء ظن و بدگمانی و... غددی و متابولیسمی مثل پرکاری و کم‌کاری تیروئید، مسمومیت تیروئید، بیماری قند، رسوب چربی و حتی بیماری‌های دشواردرمانی مانند سرطان می‌تواند در اثر زمینه سازی‌های استرس و فشار روحی باشد.

محققان دانشگاه استنفورد می‌گویند ترشح مداوم هورمون‌های استرس، رشد سلول‌های چربی در بدن را تقویت می‌کند. پژوهشگران می‌گویند که اثر هورمون استرس بر چاقی مانند اثر گاز در شتاب موتور یک وسیله نقلیه است. اگر به آهستگی بر پدال گاز فشار دایم وارد کنیم در نهایت سرعت ماشین زیاد می‌شود. اما اگر گاهی پا را از روی پدال برداریم می‌توانیم سرعت وسیله نقلیه را کنترل کنیم. به همین ترتیب، ترشح دایم هورمون‌های استرس باعث فعال شدن سلول‌های چربی می‌شود. این استرس‌های طولانی بر اثر مواردی مثل بی خوابی یا دیگر تغییرات در روال زندگی روزمره ایجاد می‌شوند.[۴]

علل و عوامل تنیدگی

علل و عوامل تنیدگی را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد: عوامل فردی: هر یک از ما نقشهایی ایفا می‌کنیم، مثل نقش پدر، همسر، رئیس، مرئوس، همکار، شهروند و... ایفای هر نقشی رفتارهای خاص خود را می‌طلبد و انتظاراتی را پدیدمی‌آورد، گاهی بین این نقش‌ها تضادهایی وجود دارد که ما را متحمل می‌کند. گاهی مشخص نبودن نقش باعث فشار می‌شود، مثلاً کاری که باید انجام دهیم، مشخص نیست و رئیس به دلیل انجام نگرفتن کار از ما عصبانی است. گاهی تعداد نقشهایی که باید ایفا کنیم، زیاد و از توان ما خارج است. مسؤولیت زیاد نیز خودش فشارزا است. یکی دیگر از عوامل فردی سن فرد است. افراد مسن به دلیل تجربه بیشتر فشار کمتری متحمل می‌شوند. عامل دیگر جنسیت است. خانم‌ها نسبت به آقایان از صبر و شکیبایی بیشتری برخوردارند و تحمل بیشتری در برابر فشار دارند. رژیم غذایی نیز در تحمل ما نسبت به استرس تأثیر دارد. بعضی از غذاها به آرامش ما و در نتیجه به تحمل ما در برابر استرس کمک خواهند کرد.

عوامل گروهی

اولین عامل گروهی وجود یا عدم وجود نیازهای مشترک است. هرچقدر نیازهای یک گروه مشترک و با هم نزدیک تر باشد، فشار کمتری متحمل می‌شود. عامل دوم انسجام در گروه است، اختلاف در داخل گروه و بین افراد با یکدیگر فشار زیادی بر افراد وارد می‌آورد. مشخص نبودن و خوب تعریف نشدن نقش‌ها در داخل گروه عامل دیگری است که هرچقدر نقش‌ها در داخل گروه نامشخص تر باشد، فشار بیشتری بر فرد وارد خواهد آمد.

عوامل سازمانی

نوع کار، نقشی که افراد باید ایفا کنند، خواسته‌های همکاران، ساختار سازمانی، مدیریت یا رهبری در میزان فشار وارده بر فرد دخیل‌اند. جو حاکم بر سازمان و فرهنگ سازمان نیز با استرس رابطه دارد، اگر جو حاکم بر سازمانی مثبت باشد، افراد پرتلاش، کاری و مسؤولیت‌پذیر و خلاق فشار کمتری احساس می‌کنند. عامل دیگر نحوه تقسیم وظایف و شرح وظایف در سطح سازمان است که وظایف باید شفاف و مشخص بوده و قوانین دست و پاگیر نباشد، همچنان که اگر سبک مدیر با سلیقه کارکنان مطابقت نداشته باشد، کارمندان استرس بیشتری را متحمل می‌شوند. حجم کم‌کار، حجم زیاد کار، شیفت کاری، حوادث محیط کار، شرایط نامساعد محیط کار (مثل سر و صدا، حرارت، گرد و غبار، مواد شیمیایی،...) احساس عدم امنیت شغلی، عدم توزیع عادلانه امکانات، اختلاف همکاران، کار در شرایط تنهایی، به چالش نگرفتن استعدادهای فرد، ارتقای بی ضابطه، تصاحب پست‌ها توسط افراد بیرون سازمان همه فشارزا هستند.

عوامل فراسازمانی

بعضی از عوامل فشار به خانواده و اجتماعی که در آن زندگی می‌کنیم، بر می‌گردد: نامطمئن بودن وضع اقتصادی، نامطمئن بودن وضع سیاسی، بی‌ثباتی و ناکارآمدی قوانین، نامطمئن بودن تکنولوژی، مشکلات مالی واقتصادی، مشکلات خانوادگی، تحصیل فرزندان، محل سکونت همه می‌تواند در میزان فشاری که تحمل می‌کنیم، نقش داشته باشد. حمایتهای خانوادگی وفامیلی نیز درتحمل افراد در برابر فشارها نقش دارند. مسائل سیاسی اقتصادی نیز باعث ایجاد فشار می‌شود. رکودهای کوتاه مدت هم موجب افزایش تنش می‌شود، هنگامی که سیستم‌های اقتصادی به قهقرا می‌روند، سازمان‌ها از نیروی کار خود می‌کاهند، اضافه کاری کاهش می‌یابد، تعدادی از کارکنان منتظر خدمات می‌مانند، حقوقها کاهش می‌یابد، هفته‌های کاری کوتاه می‌گردد و از این قبیل مسائل که فشار زا هستند.

راهکارهای مقابله با تنیدگی

  • یکی از راه‌های مقابله با عوامل فشار، شهامت برخورد با واقعیت است: باید هر رویدادی را که اتفاق می‌افتد بپذیریم و پس از پذیرش در آن پدیده به دنبال حکمت ومصلحتی باشیم و روی موضوع بدین صورت بنگریم که چگونه از آن اتفاق به صورت مثبت بهره‌برداری کنیم، یعنی همه چیز می‌تواند به یک فرصت تبدیل شده و قابل استفاده باشد. اگر انسان نتواند واقعیت‌ها را بپذیرد و از آن در جهت مثبت استفاده کند دچار حالتی می‌شود که اصطلاحاً به آن تحلیل‌رفتگی یا به اصطلاح عامه بریده می‌گویند. علائم تحلیل رفتگی عبارت‌اند از احساس از دست دادن کنترل کارها، عدم علاقه، نداشتن احساس خوبی از کار و شغل خود، بها ندادن به کار، احساس عدم کفایت، احساس قصور و کوتاهی داشتن، تمایل به بی‌اعتبار کردن کار، احساس نامؤثر بودن، کج‌خُلق شدن، آداب و معاشرت را رها کردن. در حالت شدید تحلیل رفتگی نیز، احساس قدر ناشناسی از جانب دیگران، احساس اینکه فرد می‌خواهد همه چیز را رها کند و سر به بیابان بگذارد، بروز می‌یابد.
  • یکی از راهکارها حمایت اجتماعی است و اینکه دوستانی داشته باشیم که با وجود کاستی‌های موجود در کارمان ما را تأیید کنند.
  • یکی دیگر از راهکارها حمایت اطلاعاتی است دوستانی داشته باشیم که به ما اطلاعات بدهند یا تجربه‌های خود را در اختیار ما قرار دهند.
  • حمایت‌های مالی نیز در برخی موارد می‌تواند از شدت فشار بکاهد.
  • یکی دیگر از راه‌های مقابله با فشار به وجود آوردن انطباق است. با ایجاد نگرش مثبت در خود نیز می‌توانیم خیلی از رویدادها را انگ فشار نزنیم.
  • تقویت هوش هیجانی که همان توانایی اداره و به‌کارگیری صحیح احساسات در راه مثبت و سازنده است نیز به کنترل استرس کمک می‌کند.[۵]

بی‌گمان زیربنای بخش بزرگی از بیماری‌های جسمی و پریشانی‌های روانی، میزان تحمل فشار روانی و ناتوانی فرد برای مقابله باآن است. هر چند بسیاری از شغل‌های امروزی فشار روانی را نیز همراه خود دارد، اما دست اندرکاران آن می‌دانند چگونه با چنین فشارهای تنش زایی مقابله کنند و با وجود محرک‌های فشار زایی که در کار روزانه با آن روبرو می‌شوند، می‌دانند چگونه از آثار زیان‌آور آن دوری گزینند. اما برخی افراد شاغل بدین اندازه توانایی یا امکان لازم برای مقابله یا فرار از محرک‌های تنش زا را ندارند و همواره در معرض این محرک‌ها هستند. چنین افرادی گرفتار فرسودگی شغلی می‌شوند و مشکل خود را در زمینه‌های گوناگون شناختی، هیجانی و رفتاری نشان می‌دهند.

  • دوری از محل اضطراب باعث آرامش فکر شده و فرصتی جهت مقابله با مشکل به شما می‌دهد.[۶]
  • زمانی‌که اضطراب وجود شما را فرا می‌گیرد، نفس‌های عمیق بکشید، این کار باعث کاهش اضطراب می‌گردد.[۶]
  • تمرکز بر یادگیری بهترین راهکار هست. یادگیری می‌تواند به معنای انتخاب مهارت‌های جدید، جمع‌آوری اطلاعات جدید یا جستجوی چالش‌های فکری باشد. پرداختن به فعالیت‌های یادگیری، افراد در محیط کار را از تأثیرات مخرب استرس از جمله احساسات منفی، رفتارهای غیراخلاقی و فرسودگی شغلی دور می‌کند.[۷]

غذاهایی برای کاهش استرس

  • رژیم غذایی مدیریت استرس:

مدیریت استرس می‌تواند یک عامل مهم برای سلامتی باشد. استرس زیاد، فقط عاملی برای خراب کردن روزما نیست بلکه در واقع افرادی که تحت فشار استرس قرار دارند با گرفتن یک بیماری از سرماخوردگی گرفته تا فشار خون بالا و ناراحتی قلبی، بیشتر از دیگران آسیب پذیرند. اگرچه راه‌های زیادی برای مقابله با استرس وجود دارد، یکی از روش‌ها می‌تواند خوردن غذاهایی باشد که بر استرس غلبه می‌کنند.

  • غذاهای از بین برندهٔ استرس چگونه تأثیرگذارند؟

غذاهای کاهنده استرس، برای این کار چند روش دارند. بعضی از آنها، مانند یک کاسه غلات صبحانه، سطح سروتونین بدن (یک ماده آرامش بخش برای مغز) را افزایش می‌دهند. بعضی دیگر می‌توانند سطح کورتیزول و آدرنالین بدن را کاهش دهند، هورمون‌های استرس زایی که در طول زمان عوارض بدی را بر بدن می‌گذارند. در نهایت یک رژیم غذایی مغذی می‌تواند، به وسیلهٔ تقویت سیستم ایمنی بدن و پایین آوردن فشار خون اثر استرس را خنثی نماید.

  • کربوهیدرات‌های پیچیده:

همهٔ کربوهیدرات‌ها مغز را وادار به تولید بیشتر سروتونین می‌کنند. برای تولید این ماده شیمیایی خوب، بهتر است که مواد غذایی حاوی کربوهیدرات‌های پیچیده را بخورید، که بسیار آهسته هضم می‌شوند. بهترین انتخاب‌ها شامل غلات صبحانه، نان‌ها و پاستا و بیسکویت‌های تولید شده از آرد کامل گندم یا جو است که در عین حال قند خونتان را نیز متعادل نگه می‌دارند.

  • کربوهیدرات‌های ساده:

متخصصان تغذیه معمولاً از بین کربوهیدرات‌های ساده، شیرینی‌ها و نوشابه را به عنوان خوراکی‌های کاهنده استرس می‌شناسند. این خوراکی‌ها می‌توانند با افزایش سروتینین به صورت کوتاه مدت، استرس را تسکین دهند. قندهای ساده به سرعت قابل هضم هستند، اما بخاطر داشته باشید که مصرف آن‌ها را به دلیل کالری بالا باید محدود کرد.

  • پرتقال:

پرتقال هم به خاطر سرشار بودن از ویتامین C می‌تواند در این لیست قرار بگیرد. تحقیقات نشان می‌دهد این ویتامین در حین تقویت سیستم ایمنی بدن می‌تواند سطح هورمون استرس را کاهش دهد. در یکی از تحقیقات انجام شده، تعدادی از افراد با فشار خون بالا را بعد از دریافت ویتامین C، در شرایط پراسترس قرار دادند و مشاهده کردند که سطح فشار خون و کورتیزول (یک هورمون استرس زا) آن‌ها بسیار سریع به حد نرمال رسید.

  • اسفناج:

ملوان زبل هرگز اجازه نمی‌داد تا استرس بر او غلبه کند. شاید همهٔ چیزی که در ارتباط با کاهش استرس در اسفناج باشد، منیزیم است. مقدار کمی از منیزم می‌تواند خستگی و سردرد را رفع کند. یک فنجان اسفناج ذخیره منیزم بدن را تأمین می‌کند. اگر شما اسفناج خور نیستید، خب مشکلی نیست، سعی کنید که سویای پخته شده یا فیله ماهی آزاد بخورید.

  • ماهی:

اگر می‌خواهید بر استرس غلبه کنید، حتماً از خوردن ماهی‌هایی که حاوی امگا ۳ هستند دریغ نکنید. اسیدهای چرب امگا ۳ در ماهی‌هایی مثل ماهی سالمون و تن هستند که می‌توانند از ترشح هورمون‌های استرس جلوگیری کنند و در مقابل بیماری‌های قلبی، افسردگی و سندرم قبل از قاعدگی، شما را محافظت کنند.

  • چای سیاه:

تحقیقات نشان می‌دهد چای سیاه می‌تواند شما را بسیار سریع در مقابل استرس آرام کند. در یک مطالعه به یک گروه از افراد به مدت ۶ هفته روزانه ۴ فنجان چای سیاه دادند و گروه دوم فقط گاهی برای تفنن چای می‌نوشیدند، افراد گروه اول در شرایط پراسترس، سطح کورتیزول بسیار پایین‌تری داشتند. جالب است که، بر عکس چای، وقتی که استرس بوجود می‌آید کافئین قهوه می‌تواند هورمون‌های استرس و افزایش فشار خون را تقویت نماید.

  • پسته:

پسته نیز مانند دیگر آجیل‌ها و غلات دیگر، یک منبع خوبی از اسیدهای چرب امگا ۳ را دارا می‌باشد. خوردن یک مشت پسته، گردو یا بادام به صورت هر روزه می‌تواند شما را در مقابل کلسترول، التهاب در شریان‌های قلب، خطر دیابت و همچنین استرس محافظت کند.

  • آووکادو:

یکی از بهترین راه‌ها برای کاهش فشار خون دریافت میزان کافی پتاسیم است و نصف یک آووکادو بیشتر از یک موز، پتاسیم دارد. پس در کنار غذاها از چاشنی مخصوص مکزیکی‌ها، یعنی گواکاموله استفاده کنید.

  • بادام:

بادام سرشار از ویتامین‌های مفید است. به‌طور مثال، ویتامین E که سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند، همچنین طیف وسیعی از ویتامین گروه B، که بدن را در برابر افسردگی محافظت می‌کند. برای دریافت مزایای بادام، هر روز یک چهارم فنجان از آن میل نمایید.

  • سبزیجات خام:::::::

سبزیجات ترد خام می‌توانند در مقابل استرس یک راه خوب باشند. خوردن کرفس یا هویج در سالاد، کمک می‌کند استرس روزانه کاهش یابد.

  • اسنک قبل از خواب::::

خوردن مقداری هیدرات کربن در زمان خواب می‌تواند به انتشار هورمون سروتونین و در نتیجه خوابیدن بهتر شما کمک کند. از آنجا که غذاهای سنگین قبل از خواب می‌تواند سوزش معده بوجود آورد، پس قبل از خواب یک اسنک سبک بخورید مانند کمی مربا روی یک تکه نان جو تست شده.

  • شیر:::

یکی دیگر از راه‌های مقابله با استرس قبل از خواب، خوردن یک لیوان شیر گرم است. محققان کشف کرده‌اند که کلسیم، برطرف‌کننده اضطراب، بی خوابی و سندرم پیش از قاعدگی است. البته که متخصصان تغذیه، شیر کم چرب را پیشنهاد می‌کنند.

  • مکمل‌های گیاهی::

بسیاری از مکمل‌های گیاهی وجود دارد که در مقابله با استرس مفید هستند. یکی از بهترین موارد تحقیق شده آن‌ها گیاه St. John's wort است این گیاه در ایران به نام‌های گل راعی، علف چای، هوفاریقون معروف است به هر حال این موضوع نیاز به تحقیقات بیشتری دارد اما معمولاً به نظر می‌رسند که گیاهان نشانه‌های اضطراب و سندرم پیش از قاعدگی را کاهش می‌دهند.

  • کاهش استرس با ورزش::

در کنار اینکه رژیم خود را تغییر می‌دهید، یکی از بهترین راه‌هایی که با استرس مقابله کنید، این است که شروع به ورزش‌های هوازی مانند ایروبیک نمایید که چرخه اکسیژن بدن را افزایش می‌دهد و آندروفین تولید می‌نماید، همان ماده شیمیایی که شما را خوشحال می‌کند. برای دریافت حداکثر بهره‌مندی، ورزش‌های هوازی را سه تا چهار بار در هفته انجام دهید.

فرسودگی شغلی

فرسودگی شغلی کاهش قدرت سازگاری فرد با عوامل فشارزا و نشانگانی مرکب از خستگی جسمی و عاطفی است که به ایجاد خود پنداره و نگرش منفی و فقدان احساس ارتباط با مراجعان به هنگام انجام وظیفه، منجر می‌شود می‌نامند. از جمله عواملی که باعث فرسودگی در کار و شغل می‌گردد می‌توان به استرس و اثرات آن در محیط کسب وکار اشاره نمود. استرس‌های شغلی به عنوان یکی از عمده‌ترین منابع استرس در زندگی بسیاری از افراد می‌تواند موجب بروز واکنش‌هایی چون اضطراب، بی قراری، بیزاری از کار و بیماری شوند، که معمول‌ترین عکس‌العمل‌های مشاهده شده در برابر استرس محسوب می‌شوند. در هر حال اضطراب معمولاً منجر به انجام اعمالی جهت کاهش یا رفع تهدید می‌شود. این اعمال ممکن است مفید باشند، که در چنین مواردی فرد از مکانیسم‌های دفاعی استفاده می‌کند؛ بنابراین عملکرد وی از روی هوشیاری یا تعمدی است. گاه ممکن است فرد برای رفع یا کاهش تهدید از مکانیسم‌های دفاعی استفاده کند که در این موارد رفتار فرد عمدتاً توسط ضمیر ناخودآگاه تعیین می‌شوند (نظیر سرکوبی یا بیرون راندن تهدید یا فکر ناراحت‌کننده از ذهن). در حالت اخیر واکنش اضطرابی را غیرطبیعی می‌نامند در چنین مواقعی فرد مضطرب وقایعی را که درمحدوده آگاهی وی رخ می‌دهد کمتر می‌بیند یا درک می‌کند و تمام توجهش را به جزئیات حاشیه‌ای عناصر تنش زا معطوف می‌دارد؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت افرادی که دچار اضطراب غیرطبیعی هستند در برابر استرس حساسترند و (من) فرد یعنی بخشی از شخصیت فرد که مسول درک، تفکر، و عملکرد وی در برابر رویدادهای خارجی یا مشکل درونی است عمدتاً قادر به انجام عملکرد مناسب نیستند در نتیجه عدم تعادل آنقدر ادامه می‌یابد که فرد دچار اضطراب مزمن می‌شود. در چنین شرایطی، کار در محیط‌های پراسترس موجب قطع ارتباطات و مناسبت‌های انسانی و وقوع اشتباه‌های کاری و درگیری‌های مکرر با سایر همکاران و سرپرستان می‌شود. ادامه این روند موجب تسریع فرسودگی شغلی می‌شود. نهایتاً به ترک حرفه می‌انجامد. بدین ترتیب پژوهشگران همواره در صدد بودند به الگویی دست یابند که بتوانند به‌طور فراگیر، چگونگی بروز این پدیده و اثرات آن را بر فرد توجیه نمایند؛ لذا تاکنون تئوری‌ها و مدل‌های مختلفی توسط محققین ارائه شده‌اند که حتی در تعدادی از آن‌ها معیارهائی معرفی شده که به زعم محققین قابلیت پیشگویی فرسودگی شغلی را دارا هستند.

پیشایند فرسودگی شغلی

براین اساس تئوری روانشناسان بر فرسودگی شغلی از دو دسته پیشایند ناشی می‌شود.

  1. عوامل سازمانی: این عوامل تا به حال توجه پژوهشی قابل ملاحظه‌ای کرده‌است. بیشترین عواملی که در تحقیقات به آن اشاره شده‌است شامل ابهام نقش، تعارض نقش و تراکم نقش است (همان منبع)
  • تعارض نقش: تعارض نقش زمانی رخ می‌دهد که خواست‌های متناقص و نامتناقص روی افراد اعمال می‌شود مثلاً زمانی دچار این وضعیت می‌شود که به او دستورهایی داده می‌شود که خارج از قلمروی مسئولیت حرفه‌ای او باشد یا هنگامی که ارزش‌های اخلاقی فرد با مدیران و سرپرستان خود در تضاد باشد.
  • ابهام نقش: ابهام نقش به فقدان وضوح و روشنی در مورد محدودیت‌ها و اهداف و وضعیت و مسئولیت و عوامل دیگری نظیر پیچیدگی تکالیف و تکنولوژی و تغییر سریع مداوم سازمان مربوط است.
  • تراکم کاری: تراکم کاری هم شامل مؤلفه‌های کیفی و هم کمی است. تراکم کاری کمی شامل درخواست‌های بیش از حد که زمان کمی برای رسیدگی آن‌ها دارد و تراکم کیفی به پیچیدگی شغلی مربوط است.
  1. عوامل درونی فرد: از جمله عواملی درون فردی ویژگی‌های شخصیتی افراد را می‌توان نام برد که می‌توانند به عنوان زمینه ساز فرسودگی شغلی عمل می‌کنند. در بسیاری از تحقیق‌ها تأثیر این ویژگی‌های شخصیتی مورد بررسی قرار گرفته‌است. این ویژگی‌ها شامل سرسختی روان شناختی، عزت نفس پایین، همدردی، منبع کنترل بیرونی، سبک اسنادی و تفاوت‌های فردی در انتظارهای مربوط به شغل است که با فرسودگی شغلی مرتبط است. با توجه به عوامل فوق (عوامل درون فردی) می‌توان گفت تجهیز افراد به توانایی‌های و ویژگی‌های فردی و شخصیتی می‌تواند آنان را در برابر استرس‌های محیط کار ایمن کند، از جمله ویژگی‌های شخصیتی که می‌شود نام برد سخت رویی است) با استفاده از نظریه‌های شخصیت، سازه سخت رویی را به عنوان مجموعه أی از ویژگی‌های شخصیتی تعریف می‌کنند که به عنوان یک منبع مقاومت در مواجهه با رویدادهای استرس زای زندگی عمل می‌کند. این متغیر شخصیتی از سه مؤلفه (وابسته به هم) شامل کنترل، تعهد و مبارزه جویی تشکیل شده‌است. کنترل مفهوم مقابل ناتوانی، تعهد مفهوم مقابل بیگانگی از خود و مبارزه جوئی مفهوم مقابل احساس تهدید یا ترس است.

سخت رویی - پوست کلفتی افراد سخت رو کسانی هستند که در برابر اعمال و رفتار احساس تعهد کرده و معتقدند که رویدادهای زندگی قابل کنترل و پیش‌بینی هستند و بالاخره تغییر در زندگی و نیاز به انطباق با آن را نوعی شانس و مبارزه جویی برای رشد بیشتر در نظر می‌گیرند، به جای اینکه آن را تهدیدی برای زندگی خود به‌شمار آورند. در سال‌های اخیر، توجه زیادی به سخت رویی به عنوان یک عامل تعدیل‌کننده تأثیر استرس بر سلامتی شده‌است. بر اساس نظر روانشناسان اثرهای سخت رویی بر سلامت روانی به وسیله مکانیزم‌های ارزیابی و مقابله‌ای انتقال داده می‌شود. روانشناسان خاطرنشان می‌کنند که سخت رویی با تمایل به دریافت بالقوه رویدادهای استرس زای زندگی به شیوه‌ای که کمتر تهدیدکننده باشد، ارتباط دارد. در حمایت از این عقیده یافته‌ها نشان می‌دهند که اشخاص سخت رو رویدادهای زندگی را مشابه افراد غیرسخت رو تجربه می‌کنند، اما این رویدادها را غیراسترس زا ارزیابی کرده و در مورد توانائی خود برای مقابله با آن‌ها خوشبین هستند. بر این اساس به نظر می‌رسد، سخت رویی دو مؤلفه ارزیابی را تغییر می‌دهد، ارزیابی از تهدید را کاهش داده و انتظار برای مقابله موفقیت‌آمیز با آن را افزایش می‌دهد. به نظر می‌رسد ویژگی‌های تعهد، کنترل و مبارزه جویی تأثیر اساسی بر شیوه‌های ارزیابی افراد سخت رو از رویدادهای استرس زای زندگی دارند. در مطالعه فرایندهای ارزیابی را در افراد سخت رو با توجه به تجارب اخیر زندگی مورد بررسی قرار می‌دهند. موضوع مورد بررسی عبارت بود از: آیا افراد سخت رو براساس انتخاب‌ها و رفتارهایشان تمایل به مواجهه متفاوتی با تجارب زندگی دارند؟ آیا آن‌ها تجارب مشابه را متفاوت از افراد غیرسخت رو ارزیابی می‌کنند؟ نتایج حاکی از تفاوت معنادار بین افراد سخت رو و غیرسخت رو در ارزیابی رویدادها بود. بر این اساس، در مقایسه با افراد غیر سخت رو، افراد سخت رو درصد بیشتری از تجارب زندگی شان را مثبت و کاملاً تحت کنترل گزارش دادند و تنها درصد اندکی از رویدادها را کمتر قابل کنترل ارزیابی کردند. افراد سخت رو و غیر سخت رو از نظر درصد رویدادهایی که به صورت غیرقابل کنترل ارزیابی کرده بودند تفاوتی نداشتند. این نتایج اشاره دارد به اینکه افراد سخت رو تمایل دارند رویدادهای استرس زای زندگی را به شیوه کمتر استرس زا ارزیابی کنند. مطالعات دیگری برای تحقیق در زمینه سایر تفاوت‌های افراد سخت رو و غیر سخت رو از نظر فرایندهای ارزیابی انجام شده‌است.

نقش تعدیل‌کننده سخت رویی - پوست کلفتی - بر روی استرس

در زمینه نقش تعدیل‌کننده سخت رویی بر روی استرس تحقیق‌های فراوانی انجام شده. نتایج نشان داد که سخت رویی استرس را تعدیل می‌کند. این تعدیل در جریان یک ارزیابی انطباقی از استرس صورت می‌گیرد. آزمودنی‌های با سخت رویی بالا استرس ورهای عینی یکسان را کمتر تهدیدکننده درجه‌بندی کردند تا آزمودنی‌های با سخت رویی پایین، مردان با سخت رویی بالا کنترل بیشتری را در مقایسه با مردان با سخت رویی پایین گزارش دادند. یکی دیگر از مکانیزم‌های اثر سخت رویی بر روی استرس نحوه مقابله با آن است. روانشناسان اشاره دارند بر اینکه افراد سخت رو در مواجهه با استرس از شیوه هاهی کنار آمدن مستقیم و فعال استفاده می‌کنند که این کنار آمدن با استفاده از راهبردهای مسئله - مدار استرس را به تجربه‌ای بی‌خطر تبدیل می‌کند. بر عکس افراد غیرسخت رو از شیوه‌های کنار آمدن دفاعی مانند واپس روی و انکار استفاده می‌کنند که نه تنها مشکل را حل نمی‌کند بلکه باعث افزایش مشکلات هیجانی و ناسازگاری‌ها می‌شود. کنارآمدن مستقیم، رفتاری است که با استفاده از راهبردهای خاص رویدادهای منفی را به رویدادهای مثبت تبدیل می‌کند و جنبه مخرب و آسیب زننده آن را کاهش می‌دهد. این شیوه مقابله از دو مؤلفه ذهنی و عملی تشکیل شده‌است. در مرحلهٔ ذهنی، فرد رویداد استرس زا را از چشم‌اندازی وسیع تر یا بلندنظری نگاه می‌کند. چنین برخورد ذهنی ای باعث می‌شود تا آن رویداد خاص آنچنان هم ناراحت‌کننده به نظر نیاید. سپس در مرحله عملی، اقدام‌های عملی را به صورت قاطعانه در جهت رفع عامل استرس زا انجام می‌دهد.

منبع : ویکی پدیا

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : شنبه 14 دی 1398 زمان : 16:00 بازدید : 39 نویسنده : ذهن زیبا

آیا مدتی است که احساس تنهایی می کنید؟
می خواهید بدانید که چطور از این حس تنهایی رها شوید؟
حتماً از خود می پرسید: دلیل تنهایی من چیست؟
عوارض تنهایی چیست و چه تأثیری بر سلامت انسان می گذارد؟
برای رهایی از احساس تنهایی، باید ابتدا بدانید به چه علت چنین احساسی دارد؟
سپس می توانید به کمک راهکارهایی که وجود دارند، به درمان تنهایی خود بپردازید.
در این مطلب، ابتدا به بررسی مفهوم و نشانه های تنهایی می پردازیم.
سپس خواهیم گفت حس تنهایی به چه دلایلی ممکن است شکل بگیرد؟
و چگونه می توان از احساس تنهایی رهایی یافت؟

- مفهوم حس تنهایی

یکی از نیازهای اصلی هر انسانی نیاز به ارتباطات است. منظور از ارتباطات صرفاً حضور بین گروهی از انسان ها نیست. بلکه ما نیاز داریم که کسی باشد که بتوانیم با او صحبت کنیم. کسی که نه تنها حرف های ما را بشنود، بلکه ما را درک کند.

حس تنهایی زمانی به سراغ ما می آید که نیاز ما به ارتباطات برطرف نشده باشد. در واقع مفهوم احساس تنهایی ، احساس درک نشدن از سوی دیگران است.
بنابراین مفهوم تنهایی با خلوتی که خود ما گاهی برای خودمان می سازیم، کاملاً متفاوت است.
خلوت و تنهایی خودساخته ما می تواند خیلی هم مفید باشد. ولی بدون شک عوارض منفی حس تنهایی غیر قابل چشم پوشی است!

مفهوم تنهایی چیست؟

در نتیجه ممکن است که شما در بین گروهی از دوستان، همکاران، خانواده و … باشید، ولی احساس تنهایی کنید.
از طرفی هم ممکن است دوستان زیادی در اطراف خود نداشته باشید و اصلاً احساس تنهایی نکنید!
و حتی جالب است بدانید که تحقیقات نشان داده که تنهایی در بین افرادی که ازدواج کرده اند، اطرافشان مملو از آدم هاست و دوستان زیادی دارند، شایع تر هم هست!

2- نشانه های تنهایی

حالا که با مفهوم تنهایی آشنا شدیم، لازم است نشانه های آن را هم بشناسیم. موارد زیر نشانه های جالب احساس تنهایی است:

۱- تنهایی می تواند خواب آرام شما را از بین ببرد!

طبق یک سری تحقیقاتی که انجام شده است، حس تنهایی ارتباط مستقیمی با خواب ناآرام ما دارد.
یک آزمایش روی ۹۵ نفر انجام شده است. در این آزمایش چرخه خواب همه این افراد را اندازه گیری کردند.
همچنین از هر یک از آنها خواستند که به حس تنهایی خود نمره بدهند.
سپس نمرات تنهایی آنها را با چرخه خواب اندازه گیری شده، مقایسه کردند.

هیچ یک از آن ها تنها زندگی نمی کردند، ولی افرادی بودند که خیلی احساس تنهایی می کردند.

نتیجه آزمایش

نتیجه آزمایش به این صورت بود:
هرچه قدر تنهایی یک نفر بیشتر بود، خواب ناآرام تری را تجربه می کرد.
خواب ناآرام به معنای کوتاه شدن زمان خواب شخص نیست. بلکه یعنی تعداد دفعات بیشتری از خواب می پرد.

۲- عشق و وابستگی به اشیاء و نه انسان ها

زمانی که فرد دچار احساس تنهایی می شود، به جای دل بستن به آدم ها، به اشیای بی جان دلبستگی می یابد.
اگر می بینید اخیراً به لپتاپ و گوشی، لباس ها و وسایل دیگر خود، بیش از پیش وابسته شده اید،
و هم چنین ارتباط شما با دیگران کمتر شده و حتی هیچ ارتباطی با آدم های دیگر ندارید،
مراقب باشید! شاید شما هم به زودی تنهایی را حس کنید.

۳- تعداد دوستان مجازی شما بیشتر از دوستان واقعی تان است!

گفتیم که وقتی حس تنهایی سراغ فرد می آید، فکر می کند دیگر کسی در دنیای بیرون او را درک نمی کند. بنابراین با توجه به پیشرفت تکنولوژی و گسترش شبکه های مجازی، فرد به دنیای مجازی کشش می یابد. در نتیجه به تدریج تعداد دوستان مجازی او از دوستان دنیای واقعی اش بیشتر می شود. دوستانی که نه تنها حس تنهایی او را کم نمی کنند، بلکه به او احساس کاذب عدم تنهایی می دهند.

۴- سطح استرس شما بالا می رود!

همان طور که گفتیم تنهایی در اثر درک نشدن و نداشتن ارتباط اجتماعی کافی است. بنابراین فرد همواره حس می کند که اگر دچار مشکلی شود، مجبور است به تنهایی آن را حل کند. در نتیجه دچار استرس می شود. هم چنین در اثر احساس تنهایی، به طور طبیعی سطح ترشح هورمون استرس نیز افزایش می یابد.


3- عوارض تنهایی چیست؟

  • اختلال در عملکرد مغز
  • احساس خستگی
  • بیماری های قلبی
  • سکته های مغزی
  • فشار خون بالا
  • اضافه وزن و یا کاهش بیش از حد وزن و سوء تغذیه
  • ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن
  • کاهش طول عمر و مرگ زوددرس
  •  آلزایمر
  • افسردگی
  • اضطراب و استرس

4- دلایل تنهایی من چیست؟

موارد زیر می توانند از دلایل ابتلا به حس تنهایی باشند:

۱- شخصیت

برخی از انواع شخصیت هستند که بیشتر دچار تنهایی می شوند. مثلاً افرادی که کمرو و خجالتی و یا به عبارتی درونگرا هستند، بیششتر احتمال دارد که احساس تنهایی کنند.

۲- متفاوت، خاص و متمایز بودن 

بعضی افراد به علت اینکه طرز فکر خاصی دارند، یا موقعیت شغلی، اجتماعی و .. متمایز از اطرافیان خود دارند، دچار حس تنهایی می شوند.

۳- افسردگی

با اینکه افسردگی می تواند در اثر حس تنهایی ایجاد شوند، خود می تواند از عوامل ایجاد احساس تنهایی باشد.

۴- کودکی

گاهی در دوران کودکی افراد اتفاقاتی افتاده که دچار ترس از تنهایی می شوند. به مرور زمان، این تله به حس تنهایی واقعی می انجامد.

- راهکارهای رهایی از حس تنهایی

۱٫ پذیرش اولین مرحله است

همه ما باید بدانیم و آگاه باشیم که تنها به دنیا می‌آییم و تنها هم به دیدار دوست حقیقی‌مان خواهیم رفت. در کل جهان، آدم‌های خوب، بد، سفید، سیاه و خاکستری بسیارند و خیلی‌ها به ما علاقه دارند و از وجودمان لذت می‌برند، اما در نهایت، موقعی که به اطراف نگاه می‌کنیم، باید بدانیم که تنهاییم و مسئول عملکرد خودمان.

۲٫ انتخاب ماست

اینکه در این لحظه با وجود انسان بودن و اینکه به ذات، موجودی اجتماعی آفریده شده‌اید اما احساس تنهایی می‌کنید، انتخاب شخصی خودتان و شیوه زندگی‌تان است.

کارهای یکنواخت و خسته کننده روزانه، یک‌جا نشینی و دوری از معاشرت با دیگران، مهم‌ترین عوامل تنهایی ما هستند. چرا انسان خسته کننده‌ای هستید؟ سعی کنید جواب این سوال را صادقانه بیابید.

۳٫ گذشته را رها کنید

چنگ زدن به گذشته و اشک ریختن برای آنچه از دست رفته و دیگر امیدی به بازگشتش نیست، کار غیر معقولی است. گذشته، تنها در یک صورت به درد شما می‌خور،د برای اینکه از آن درس بگیرید و اشتباهات گذشته را تکرار نکنید.

۴٫ با خودتان مهربان باشید

دست از سخت‌گیری و آزار خودتان بردارید. بعضی از ما آنقدر از خودمان طلبکاریم و به خودمان سخت می‌گیریم که انگار با موجود خبیثی طرف هستیم که جز با درد و عذاب، به راه نمی‌آید! پس، کمی به خودتان راحت بگیرید و دست از آزار خودتان بردارید.

۵٫ درها را بگشایید

درهای دلتان را به روی مردم باز کنید، به روی عابران پیاده، همسایه‌ها، هم محلی‌ها، همکاران و اعضای خانواده‌تان. از معاشرت با دیگران هراس نداشته باشید. سعی کنید در قلبتان برای همه، جایی باز کنید و بدون اینکه احساس ترحم کنید و یا بخواهید جلب توجه کنید، به همه مهربانی کنید. محبت، معجزه‌هایی می‌کند که آثارش غیر قابل انکار است.

۶٫ لیست تهیه کنید

از افرادی که دوست دارید با آن‌ها معاشرت کنید و یا معاشرت داشته باشید، یک لیست تهیه کنید. بعد راه‌های برقراری ارتباط با آن‌ها را بررسی کنید. بهترین راه‌کار، یافتن نقاط مشترک و علایق مشابه‌تان است كه از این طریق می‌توانید یک رابطه را شروع کنید.

۷٫ از دوستان غیر واقعی دوری کنید

بعضی از افراد هستند که به دنبال دوست، همراه و هم‌صحبت نیستند، بلکه بیشتر دنبال کسی هستند که از او سوء استفاده کنند. به اصطلاح خودمان از موقعیت اجتماعی، ثروت و محبوبیت‌ او استفاده کنند. برای پیدا کردن هم‌نشین، به این افراد تکیه نکنید که پشیمان خواهید شد. یک هم نشین و معاشر خوب، شما را به خاطر خوبی‌هایتان می‌خواهد نه موقعیت‌تان.

۹٫ احساسات خود را بازگو کنید

از علایق، سلایق و دوست داشتنی‌هایتان برای دیگران بگویید. بیان و بروز احساسات و خواسته ها، یکی از تبهترین راه ها برای آغاز یک ارتباط خوب و رهایی از تنهایی است.



ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : پنجشنبه 12 دی 1398 زمان : 16:00 بازدید : 42 نویسنده : ذهن زیبا

روانشناسی مثبت گرا (Positive Psychology) معمولاً به سادگی با مثبت اندیشی (Positive Thinking) اشتباه گرفته می‌شود.

به همین علت، همواره معرفی روانشناسی مثبت گرا با این بحث آغاز می‌شود که مثبت نگری و مثبت اندیشی بحث‌های دیگری هستند و نباید آن‌ها را با روانشناسی مثبت گرا اشتباه بگیریم (به همین علت ما هم در متمم، از اصطلاح روانشناسی مثبت نگر استفاده نمی‌کنیم و همواره از صفت مثبت گرا یا اصطلاح روانشناسی مثبت استفاده خواهیم کرد).

تفاوت مثبت اندیشی و روانشناسی مثبت گرا

مثبت اندیشی، ایده و روشی است که نزدیک به یک قرن قدمت دارد.

یکی از کتابهای قدیمی این حوزه، کتاب معروف ناپلئون هیل با نام بیندیشید و ثروتمند شوید است و از آخرین کتابهای موفق و مطرح هم، می‌توان به کتاب راز (و مشتقات آن) اشاره کرد.

این در حالی است که بحث روانشناسی مثبت گرا به صورت جدی از اواسط دهه‌ی نود میلادی آغاز شده و کلاسیک‌ترین مقاله‌ی آن که تقریباً همیشه و همه جا به آن ارجاع داده می‌شود، سرمقاله‌ی یک ژورنال روانشناسی است که توسط سلیگمن و چیک سنت میهایی در سال ۲۰۰۰ نوشته شده است.

بنابراین روانشناسی مثبت گرا (حداقل در شکل ساختاریافته‌ی آن)، بسیار جوان‌تر از بحث مثبت اندیشی و مثبت نگری است.

اما تنها تفاوت این دو حوزه، در عمر و قدمت آن‌ها نیست.

روانشناسی مثبت گرا، بر استفاده از روش علمی تأکید دارد. بنابراین، این شاخه از دانش روانشناسی (مانند هر حوزه‌ی علمی دیگری) نمی‌تواند به داستان، حکایت یا خاطرات تکیه کند.

منبع

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : شنبه 07 دی 1398 زمان : 16:00 بازدید : 25 نویسنده : ذهن زیبا

طرحواره درمانی چیست؟ طرحواره درمانگر چه می کند؟

طرحواره درمانی (Schema Therapy) یکی از شیوه‌های روان‌درمانی تلفیقی است که جفری یانگ روان‌شناس آمریکایی آن را پایه‌گذاری کرده است.

منظور از طرحواره (Schema) مجموعه‌ای از باورهای بنیادین و الگوهای فکری است که حول یک موضوع در ذهن فرد شکل گرفته‌اند و منجر به بروز رفتارهای خاصی می‌شوند.

در طرحواره درمانی، طرحواره‌های ناسازگار اولیه که در زبان عامیانه به آنها تله‌های زندگی (Life Traps) نیز گفته می‌شود، مورد توجه قرار می‌گیرند.

انگ که خودش از دانش‌آموختگان مکتب روان‌درمانی شناختی رفتاری (CBT) بود متوجه شد این درمان در مورد بخشی از مراجعانش کارآمد نیست و منجر به تغییر الگوهای شناختی و هیجانی ناکارآمد و ایجاد رفتارهای کارآمد در آنها نمی‌شود.

او با بهره گرفتن از تکنیک‌ها و مفاهیم سایر مکاتب روان‌درمانی مانند روانکاوی، نظریه روابط موضوعی (ابژه)، نظریه دلبستگی بالبی، نظریه تحلیل رفتار متقابل و گشتالت درمانی، شیوهٔ جدیدی از روان‌درمانی شناختی‌-رفتاری را پایه‌گذاری کرد که طرحواره‌ درمانی نامگذاری شد.

بر اساس نظریه طرحواره درمانی، در صورتی که یک یا چند تا از پنج نیاز هیجانی اصلی فرد در دوران کودکی به درستی تأمین نشود، طرحواره‌های ناسازگار اولیه در او شکل می‌گیرند. این نیازها عبارتند از:

  1. دلبستگی ایمن به دیگران (شامل نیاز به امنیت، ثبات، محبت و پذیرش)
  2. خودگردانی، کفایت و هویت
  3. آزادی در بیان نیازها و هیجان‌های سالم
  4. خود انگیختگی و تفریح
  5. محدودیتهای واقع‌بینانه و خویشتن‌داری

تاکنون ۱۸ طرحواره ناسازگار اولیه شناخته شده است که شرح آنها را می‌توانید در سایتها و کتب مرجع بیابید. این طرحواره‌ها منجر به شکل‌گیری افکار ناکارآمد، تجربه مداوم هیجانات منفی و بروز رفتارهای خودتخریبی در دوران بزرگسالی می‌شوند. مثلاً فردی که دائماً دیگران را تحقیر می‌کند و قصد استثمار آنها را دارد، احتمالاً دارای طرحوارهٔ استحقاق است یا فردی که در روابطش انتظار خیانت طرف مقابل را دارد، احتمالاً دارای طرحواره‌ٔ بی‌اعتمادی است.

هر فرد در مواجهه با هر طرحواره‌ یک یا چند تا از سه سبک مقابله‌ای (Coping styles) شامل تسلیم، اجتناب و جبران افراطی را انتخاب می‌کند. تسلیم یعنی پذیرش محض و بدون چون و چرا، اجتناب یعنی دوری‌گزینی کامل و جبران افراطی یعنی مخالفت و جنگیدن.

از ترکیب ۱۸ طرحواره و ۳ سبک تقابلی، ۵۴ وضعیت (Mode) مختلف ممکن است در زندگی فرد ایجاد شود. یعنی هر فرد که دارای طرحواره‌های ناسازگار اولیه است، احتمالاً یک یا چند تا از این وضعیت‌ها را در زندگی تجربه می‌کند.

مثلاً فردی که دارای طرحوارهٔ شکست است و سبک مقابله‌ای تسلیم را انتخاب کرده، با دست خود شکستش را در تحصیل، شغل و ازدواج رقم می‌زند و ممکن است این موضوع را به خانواده، جامعه و اطرافیان فرافکنی کند.

در طرحواره درمانی، روان‌درمانگر ابتدا از طریق آزمون استاندارد به مراجع کمک می‌کند نسبت به طرحواره‌های ناسازگار اولیهٔ خود آگاه شود. سپس با تلفیقی از تکنیک‌های شناختی، هیجانی و رفتاری به او کمک می‌کند به تدریج الگوهای ناکارآمد گذشته را رها کند، افکار و رفتارهای کارآمدتری را در پیش بگیرد و احساسات منفی‌اش را بهتر مدیریت کند.

طرحواره درمانی از آن جهت که در مقایسه با روانکاوی کلاسیک نسبتاً کوتاهتر و ارزانتر است و از طریق کتاب‌های آموزشی و دوره‌های آزاد کوتاه‌مدت می‌توان مفاهیم آن را فرا گرفت، هم نزد درمانگران و هم نزد مراجعان محبوبیت یافته و در سال‌های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

در صورتی که تمایل دارید در مورد طرحواره درمانی اطلاعات بیشتری کسب کنید می‌توانید کتاب «زندگی خود را دوباره بیافرینید» اثر جفری یانگ و ژانت کلاسکو ترجمه حمیدپور و همکاران از انتشارات ارجمند را تهیه کنید که در آن مفاهیم پایه طرحواره درمانی برای افراد عادی به زبان ساده توضیح داده شده و تمرینهایی نیز در آن آمده است که می‌توان از آن به عنوان مکمل (و نه جایگزین)‌ طرحواره درمانی استفاده کرد.

منبع

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : شنبه 30 آذر 1398 زمان : 16:00 بازدید : 30 نویسنده : ذهن زیبا

اگر سوال مدیریت زمان چیست ذهنتان را مشغول کرده است باید بگوییم مدیریت زمان، فرآیندی سازماندهی شده است که هدف آن برنامه ریزی و تقسیم دقیق زمان برای فعالیت ها است. مدیریت زمان باعث می شود تا دقت انجام کار ها افزایش یابد.

به طوری که با زمان کمتر، کارهای بیشتری می توان انجام داد.

عدم کسب موفقیت در مدیریت زمان آسیب های ذهنی را افزایش داده و موجب بروز استرس می شود.

مدیریت زمان چیست ؟

با اینکه ممکن است ۲۴ ساعت در شبانه روز، فرصت زیادی نباشد اما خوب است بدانید که بعضی افراد دید متفاوتی نسبت به این ۲۴ ساعت دارند و استفاده بیشتری از آن می کنند.

افرادی که دید بهتری نسبت به شبانه روز خود دارند، زمان خود را به خوبی مدیریت می کنند

با استفاده از تکنیک های مدیریت زمان در این مقاله و اینکه واقعا مدیریت زمان چیست ، می توانید کارکرد خود را موثر تر کرده و زمان کمی از دست دهید.

مدیریت زمان نیازمند تغییرات مهمی در فعالیت می باشد: مشغول بودن به معنای استفاده کامل از زمان نیست

کار شدید باعث هدر رفتن زمان می شود. زیرا توجه شما بیشتر به وظایف مختلف جلب می شود.

مدیریت زمان دقیق به شما کمک می کند تا هوشمندانه تر عمل کنید و زمان کمتری را برای انجام کارهایتان صرف کنید.

معنای مدیریت زمان چیست ؟

این آموزش ها در مورد تعریف و استفاده دقیق مدیریت زمان فواید و مزایای فراوانی دارند:

آشنایی با مدیریت زمان

  • بهره وری و استفاده بیشتر از زمان
  • شهرت بیشتر به عنوان فردی منظم و دقیق
  • استرس کمتر
  • فرصت های بیشتر برای پیشرفت
  • فرصت های بزرگ برای رسیدن به اهداف مهم زندگی

عدم موفقیت در مدیریت زمان، آسیب ها و عواقب نامطلوبی را به دنبال خواهد داشت:

  • از دست دادن فرصت ها
  • روند کاری بی اهمیت
  • روند کاری بی کیفیت
  • متوقف شدن پیشرفت های افراد مشهور
  • استرس بالاتر

صرف وقت کمی برای یادگیری تکنیک های اینکه مدیریت زمان چیست بسیار مفید خواهد بود.

نکته کلیدی

سعی کنید زمان خود را به میزان کار های روزمره خود تقسیم کنید.

برنامه ریزی هدفمند برای دستیابی به مدیریت زمانی دقیق، بسیار اهمیت دارد.


منبع

ادامه مطلب ...
نظرات (0) تاریخ : پنجشنبه 28 آذر 1398 زمان : 16:00 بازدید : 26 نویسنده : ذهن زیبا

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
  • 1398
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 67
  • بازدید ماه : 219
  • بازدید سال : 1,004
  • بازدید کلی : 4,038